راهی به قلب حسین (شب پنجم)

بازدید: 871 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم

راهی به قلب حسین ۵

·       شب پنجم: چه کسانی محبوب دل امام شدند؟

·       هدف و ماهیت بحث:

تبیین فلسفه بلا و بیان صبر به عنوان راه محبوبیت نزد امام

انگیزه سازی:

مرحوم علامه سید حسن میرجهانی چند شب پشت سر هم در اصفهان منبر می رفتند و آیات عذاب را برای مردم توضیح  می دادند و مردم را از عذابهای قیامت و جهنم می ترساندند. یک شب به صورت مکاشفه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را زیارت کردند که حضرت به ایشان فرمودند: آسید حسن دیگه بسه! چقدر آیات عذاب را می خوانی؟! انا رحمه الله الواسعه من رحمت گسترده خدا هستم، من هستم و به داد این مردم می رسم از آن شب به بعد مرحوم میرجهانی آیات رحمت را خواندند و از مهربانی خدا و اهل بیت علیهم السلام سخن گفتند.

امام سجاد (ع) می‌گوید روز عاشورا، پدرم را دیدم که به دشمن حمله می‌کرد و آنها را می‌کشت ولی در آن درگیری، بعضی از افراد دشمن را با این که زیر شمشیر او قرار می‌گرفتند، رها می‌کرد و نمی‌کشت.

از دلیل آن فرمودند که: آن افراد در نسلشان شخصی که ما اهل بیت را دوست بدارد وجود داشت و پدرم برای حفظ آن دوستِ ما، این شخص را نمی‌کشت.
و همچنین آیه الله قاضی  استاد اخلاق و عرفان آیه الله بهجت میفرمود:

من در عالم مکاشفه دیدم که امام حسین (ع) رحمت واسعه الهی است وحضرت اباالفضل هم باب رحمت الهی است واین همان آیه شریفه قرآن است که خداوند خطاب به پیامبرش میفرماید تو رحمه للعالمین هستی، لذا همه اهلبیت هم رحمه للعالمین هستند، چرا که کلهم نور واحدند.

نقل میکنند: آیت الله ملا دربندی در زمان خودش جزء علمای به نام بوده و به خاطر ارادت و علاقه و عشقش به حضرت سیّد الشهداء علیه السلام زبانزد خاصّ و عام بوده و در خواندن مصائب کربلا یا شنیدنش از کثرت گریه و ناله و غم و اندوه به حالت غش و بى‏هوشى مى‏افتاد و سالى شش ماه در ایران و شش ماه  سال رادر کربلا اقامت میکرده.

در مدتى که در کربلا مى‏زیست هر روز و هر شب به حرم مطهر سالار شهیدان مشرف مى‏شد و با گریه و ناله از حضرت امام حسین علیه السلام مى‏خواست که مبادا در قیامت از گناه شمر بگذرد و او را مورد عفو و بخشش قرار دهد، زیرا عقیده داشت حضرت امام حسین علیه السلام از چنان محبتى نسبت به دیگران برخوردار است که امکان دارد در قیامت از قاتل خود در کمال بزرگوارى و کرامت گذشت کند.

امام حسین علیه السلام رحمه الله الواسعه هستند و شواهد تاریخی در این زمینه بسیار است.

نقل میکنند: وقتی که اون ملعون روی سینه مبارک ابی عبدلله نشسته بود، حضرت به او فرمود اگر از کشتن من دست برداری تو را نزد جدم  شفاعت می کنم که شمر گفت مرا به شفاعت تو نیازی نیست.

یا در جایی دیگه هست که:

وقتی که امام در منطقه ذی حسم با حر برخورد کردند و دیدند که آنها تشنه هستند. دستور داد سپاه حر را سیراب کنند و حتی اسبان آنها را هم آب دادند. علی ابن طعان محاربی روایت میکنه وقتی آب میخوردم آب از مشک بیرون میریخت و حسین (ع) گفت: مشک رابچرخان ولی من ندانستم چه کارکنم. خود ابی عبدالله امد و مشک را کج کرد و آب را داخل دهانم ریخت.

 

وقتی به جریان کربلا نگاه می کنیم میبینیم امام حسین با این اوج مهربانی تعدادی از حاضرین در کربلا رو لعن میکنن.

چه چیزی باعث شده که امام حسین علیه السلام که رحمه الله الواسعه است این افراد رو مورد لعن قرار می دهد که نمونه هایی از اونها رو امشب براتون میگم سوال اصلی اینجا مطرح میشه:  امامی که به راحتی از دشمن خود می گذرد چه کسانی و چرا اون ها رو مورد لعن  قرار می دهند و چه چیزی باعث شده اینها محبوب دل مولی نشن؟
اقناع اندیشه

باغبانی که به کار خود وارد باشد برای رشد و شکوفایی درخت گاهی بعضی از شاخه های آن را قطع می کند و این کار اگر چه برای کسانی که نا بلدند بی معنا و ظالمانه است، ولی کسانی که کمی باغبانی و علم نگهداری از گیاه را داشته باشند، می داند که این قطع شاخ و برگ باعث رشد بیشتر و کیفیت بالاتر محصول این گیاه خواهد شد. قضیه لعن امام هم همین طوره گاهی اوقات تنها راه تلنگر به افراد این است که وی رو لعن و نفرین کنند و راهی برای بیدار شدن او ایجاد کنند تا باعث رشد و نمو و شکوفایی استعدادهای این افراد شود؛ چرا که هیچ راهی برای نفوذ رحمت الهی باقی نمیگذارند.

خداوند مهربان هم در قرآن ۴۰ بار بعضی افراد را لعن میکند. یا در زیارت عاشورا ۳۲۰ بار از لعن و برائت استفاده شده است. از جمله کسانی که در جریان عاشورا مورد لعن امام حسین علیه السلام واقع شده اند عمر سعد ملعون است. در زیارت عاشورا میخوانیم و لعن الله عمر بن سعد و یا امام حسین علیه السلام در جریان شهادت حضرت علی اکبر عمر سعد را نفرین کردند.

ثُمَّ صَاحَ الْحُسَیْنُ بِعُمَرَ بْنِ سَعْدٍ:

مَا لَکَ

·       قَطَعَ‏ اللَّهُ‏ رَحِمَکَ‏

·       وَ لَا بَارَکَ اللَّهُ لَکَ فِی أَمْرِکَ

·       وَ سَلَّطَ عَلَیْکَ مَنْ یَذْبَحُکَ بَعْدِی عَلَى فِرَاشِکَ

کَمَا قَطَعْتَ‏ رَحِمِی‏ وَ لَمْ تَحْفَظْ قَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص‏

تو را چه شده! خدا رحم تو را قطع کند و امر تو را مبارک ننماید و شخصى را بر تو مسلط نماید که تو را بعد از من در میان رختخوابت ذبح کند! همچنان که تو رحم مرا قطع کردى و قرابتى را که با پیغمبر خدا دارم مراعات نکردى.

چه اتفاقی افتاد که امام عمر سعد را نفرین کرد؟
عمر سعدی که شاید بتوان گفت امام بیشترین دلسوزی را برای او داشتند و چندین جلسه با او صحبت کردند تا او را از این جریان منصرف کنند. اما دل عمر سعد در جای دیگری بود.

 

در تاریخ آمده است:

دیلمیان مخالف امویان بودند و قیام کردند و تا دشت قزوین را تصرف نمودند. ابن زیاد به عمر سعد حکم ولایت ری را داد تا دیلمیان را سرکوب کند و بر تخت ری بنشیند.

اما هنگامی که خبر ورود حسین به کربلا رسید و ابن زیاد به عمر گفت: اول مساله حسین را حل کن و بعد قدم به ری بگذار.

عمر سعد قبول نکرد. و ابن زیاد به او گفت: پس حکومت ری را پس بده. عمر یک شب مهلت خواست و تا صبح در حیاط خانه خود کنار آتش قدم میزد و با خود میگفت: دست از حکومت ری بکشم و یا روز قیامت در برابر پیامبر شرمنده باشم.

تا صبح آنقدر در مورد حکومت ری فکر کرد و برای  خودش بهانه تراشی و استدلال نمود که آخر سر میگفت آیا قیامتی هم هست؟ درحقیقت لذت دنیا او را به انکار قیامت و آلوده شدن به خون حسین کشاند.

یا حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه، کوفیان را نفرین میکند و میفرماید امیدوارم هیچ موقع اشک شما خشک نشود.

–        یَا أَهْلَ الْکُوفَهِ

–        یَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ وَ الْخَذْلِ

أَلَا فَلَا رَقَأَتِ‏ الْعَبْرَهُ وَ لَا هَدَأَتِ الزَّفْرَه

عمرسعد و کوفیان چه ویژگی بارزی داشتند که  محبوب دل امام نشدند و مورد لعن امام واقع شدند. آن ویژگی چه بود که اگر ما هم آن را داشته باشیم از دل امام خارج میشویم و ممکن است مورد لعن آن حضرت قرار بگیریم؟

فرزدق تازه از کوفه خارج شده بود. در مسیر امام علیه السلام را دیدند. امام از اخبار کوفه جویا شدند و پرسیدند در کوفه چه خبر است؟ او گفت:

قلوبهم معک و سیوفهم علیک.

اینجاست که حضرت  آن ویژگی را بیان می فرماید و به علت این رفتار متناقض کوفیان اشاره کردند و فرمودند:

·       إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا

·       وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ

یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَ‏ الدَّیَّانُونَ‏.

یعنى مردم بنده زر خرید دنیا میباشند. دین محل لیسیدن زبان ایشان است. مردم تا آن موقعى دیندار هستند که معیشت آنان تأمین شود، اما وقتى بوسیله بلاء مورد آزمایش قرار بگیرند دین داران قلیل و اندک خواهند بود.

دین را برای دنیا خواستن این همان مشکلی بود که عمر سعد و خیلی از کوفیان داشتند.

همین امر بود که آنها در پای آرمان های خود نایستادند. کوفیانی که امام حسین را دعوت کرده بودند، شمشیرشان را برای استقبال از نوه پیغمبر آماده و تیز کردند. لذا یزید چون میدانست مردم کوفه چه حالی دارند ۴۰۰۰ دینار طلا و ۲۰۰۰۰۰ دینار نقره برای ابن زیاد فرستاد تا بتواند مردم کوفه را به جنگ با حسین تشویق کند.

در آن زمان مهمترین منبع مالی مردم دریافت عطا و جیره از سوی حکومت بود که در آغاز فتوحات این دریافت در مقابل تعهد شرکت آنها در جنگ علیه ایرانیان انجام میگرفت پس از شهرنشین شدن آنان و پایان یافتن فتوحات همچنان طبق روال سابق به آنها  پرداخت میشد. این رویه باعث شد مردم کمتر سراغ کارهایی مانند کشاورزی، صنعتگری و بازرگانی میرفتند. در آن زمان کار به جایی رسیده بود که اصولا عرب ها، اشتغال را شایسته مقام خود نمیدانستند.

عطا، کمکهای نقدی و جیره کالا، ماهیانه هایی بود که به آنان داده میشد. این نظام اقتصادی، مردم را شدیدا به حکومت وابسته میکرد و حکومتهای مستبد نیز از این نقطه ضعف به خوبی آگاه بوده و به عنوان ابزاری مهم بهره میگرفتند.

عبیدالله در هنگام تهدید با تکیه بر همین ابزار، مردم را تهدید به قطع عطا و سهمیه آنان از بیت المال کرد. در همین زمینه افراد دنیا طلبی مانند شبث بن ربعی که شرح حالش قبلا عرض شد به کمک عبید الله آمده و در صدد خاموش کردن مخالفت ها بر می آمدند.

به عنوان مثال هنگامی که مسلم و یارانش قصر عبیدالله را محاصره کردند، در شهر چنین پخش شد که هر که از دور مسلم برود عطای او افزوده میشود و در صورت ماندن عطاها قطع میشود. ابتدا کثیر بن شهاب شروع به سخن کرد گفت:

اى مردم به خانواده‏هایتان ملحق شوید در برپایى شر شتاب نکنید و خودتان را به کشتن ندهید، هان این‏ها لشکریان، امیر المؤمنین یزید هستند که به طرف کوفه‏ مى‏آیند. امیر با خدا عهد بست چنانچه بر جنگ با او باقى ماندید و تا غروب برنگشتید، زن و بچه‏تان را از عطا محروم کند. و جنگجویان شما را در جنگ‏هاى اهل شام بدون چشم داشتى متفرق سازد. بى‏گناه را به جاى گناهکار و حاضر را به جاى غایب دستگیر کند! تا جایى که دیگر در میانتان کسى از گنهکاران باقى نماند مگر این که سزاى دستاوردشان را بچشند! سایر اشراف هم همین طور با مردم‏ سخن گفتند.

عبیدالله بزرگان کوفه و سران قبایل رو جمع کرد به آنان صندوقچه هایی از سکه های طلا نشان داد و گفت اگر دور مسلم را خالی کنید این صندوقچه ها از آن شما باشد و آنان چنین کردند.

 

امام حسین ( علیه السلام) نیز تاثیر این ابزار را به خوبی درک کرده بود ، به گونه ای که در سخنرانی خود در روز عاشورا آن را به عنوان یکی از علل مهم انحراف کوفیان علیه خود بر شمرد و فرمود:

کُلُّکُمْ:‏

·       عَاصٍ‏ لِأَمْرِی‏

·       غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی

فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُم‏

شما عموما امر مرا اطاعت نمى‏کنید، گوش بسخن من نمیدهید. زیرا شکم‏هاى شما از حرام پر شده و بقلب‏هاى شما مهر (قساوت) زده شده است‏.

همین امر در کلام امیر المومنین علیه السلام به زیبایی آمده است که فرموده اند:

مَنْ‏ عَظُمَتِ‏ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَ کَبُرَ مَوْقِعُهَا مِنْ قَلْبِهِ آثَرَهَا عَلَى اللَّهِ تَعَالَى فَانْقَطَعَ إِلَیْهَا وَ صَارَ عَبْداً لَهَا

کسى که دنیا در نظرش عظیم جلوه کند، و موقعیّت آن در دلش وانمودى بزرگ داشته باشد، دنیا را بر خدا مقدّم دارد و از هر چه غیر دنیاست بریده و نهایتا برده دنیا گردد.

پرورش احساس

خدا به داد ما برسد بتوانیم محبوب دل امام زمان خود واقع شویم و پا بر روی خودمان بگذاریم که بزرگترین مانع در این راه هستیم بلند صلوات بفرستید.

سوال اساسی این هست که چه کنیم تا عبد و حریص دنیا نشویم و چه کنیم تا بتوانیم محبوب امام حسین علیه السلام بشویم؟

بهترین و ساده ترین و نزدیک ترین راه را حضرت امام صادق علیه السلام به ما فرموده اند:

ذِکْرُ الْمَوْتِ:

·       یُمِیتُ الشَّهَوَاتِ فِی النَّفْسِ

·       وَ یَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَهِ

·       وَ یُقَوِّی الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ تَعَالَى

مشکلی که عمر سعد داشت همین بود که قلبش به وعده و وعید های الهی قوی نشده بود. یعنی شاید متدین بود و دم از اسلام و … میزد، ولی هم شهوات و خواسته هایش را کنترل نکرده بود و هم وعده های الهی را در دل خود زنده و تقویت نکرده بود و بهترین راه برای این موضوع این است که همیشه به یاد مرگ باشیم.

باور کنیم همه ما زیر خاک میرویم و نباید این قدر حرص و جوش دنیا را بزنیم. اگر به کسی بگویند یک ساعت دیگر اعدامت می کنیم آیا بهترین آپارتمان ها را می خواهی؟ بهترین قصرها را می خواهی؟ بهترین باغ ها را می خواهی؟ میگوید: میخواهم چه کار کنم. یک ساعت دیگر بالای دار میروم. اگر ما هم یقین کنیم که دنیا مسافرخانه است و بنا نیست اینجا همیشگی بمانیم، دیگر غصه تخت و دیوار و یخچالش را نمیخوریم.

یاد مرگ بکنیم. به قبرستان برویم بنشینیم یک کم فکر کنیم این که زیر خاک است کیه؟ شما اعلامیه¬ها را نگاه بکنید شاید نصف این اعلامیه¬ها جوان هستند. چه کسی به ما قول داده که حتما هفتاد هشتاد سال زندگی می کنیم و بعد هشتاد، نود سال بمیریم.

حاج آقای دولابی میفرمودند: عالمی در نجف بود که یک موقع دیدند حالش خیلی منقلب شده است. در حال و هوای دیگری است. مثل اینکه خدایی و آخرتی شده است.

به ایشان گفتند: آقا چند ماهی است که خیلی منقلب شده اید چه شده است؟ فرمود: تازگی ها یک ذره احتمال میدهم آخرت حق است. انگار خدا هست، دارد میبیند. البته این انکارش از یقین ما قویتر است. آدم یک ذره باور کند که مرگ و بهشت حق است مراقبت اعمالش خواهد بود.

رفتارسازی

·       از بهترین کارهایی که انسان میتواند انجام دهد و مستحب هم هست نوشتن وصیت نامه است.

همه ما یک وصیت نامه بنویسیم و در آن، ضمن توصیه هایی برای اطرافیان خود، از آنها حلالیت بگیریم.

ممکن است ناخواسته با نگاه یا حرف یا حتی دیر جواب دادن یا دیر سلام کردن یا با تصمیم عجولانه و … از نزدیکان، زن و بچه، پدر و مادر و …. حقی گردن ما شده باشد، که اگر برای آن دنیا بماند کارمان خیلی سخت بشه و در وصیت نامه اگر اموالی هم داریم تکلیف آن را روشن کرده و برای خود نیز توشه راهی بفرستیم.

·       یکی دیگر از چیزهایی که باعث میشه حب دنیا از دل ما کم بشه، سخاوت است.

از پیامبر سوال کردند: چرا ما این قدر دنیا را دوست داریم از آخرت خوشمان نمی آید؟

پیامبر فرمودند:

به خاطر اینکه اینجا را آباد کردید آنجا را خراب کردید.

اینجا را خیلی آباد نکنید آن طرف را آباد کنید. اگر آدم به یتیمان و فقراء برسد، آخرت را آباد کرده و دلش هم آن طرف می رود. دیگر اینجا را محکم و آباد نکرده که دلش گیر باشد و نتواند دل بکند.

آیا کسی حاضر است از آبادی به خرابه برود؟ بیاییم دنیا را پلی برای آخرت قرار دهیم و از امکانات دنیا بهترین استفاده را داشته و از این مزرعه محصولی برای آخرت خود تهیه کنیم.

پیامبر خدا در خطبه شعبانیه میفرماید:

اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَهٍ

خودتان را از آتش نگه دارید حتی بوسیله انفاق یک عدد خرما.

 

خدا می داند این انفاق و بخششی که ما در مجلس اهل بیت انجام میدهیم و به نیازمندان کمکی می کنیم چه قدر به کار آن دنیایمان می آید.

·       راه دوم برای خارج کردن محبت دنیا ادای قرض و دین ماست

و در بحث ادای دین، مهمترین بدهکاری ای که این میان هست، بدهکاری ما به خداست.

بدهکاری ای که اگر تومنی از آن باقی بماند آخرتمان خراب است و که همان واجبات مالی ای است که خدا بر عهده ما گذاشته است. همین خمس و زکاتی که بعضی از افراد از دادن آن امتناع می کنند در حالی که نمی دانند این ادای دین نه تنها مال آنها را کم نمی کند بلکه باعث برکت آن هم می شود.

امام زمان علیه السلام در پاسخ محمد بن عثمان نوشتند:

و اما آنچه پرسیده بودی از عمل کسی که مالی از (خمس) مالهای ما در دست او است و آن را برای خود حلال دانسته و بدون دستور ما مانند مال خود در آن تصرف می کند هر کس چنین کاری کند ملعون بوده و ما دشمن او هستیم چنانکه پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود هر کس چیزی از حق اهل بیت مرا حلال شمرد به زبان من و به زبان هر پیغمبر مستجاب الدعوه ملعون خواهد بود. پس هر کس به ما (در ندادن حق) ستم کند از جمله ستمگران به ما خواهد بود ولعنت خداوند بر او است که خداوند می فرماید لعنت خدا بر ستمگران.

محمد بن زید طبری می گوید جمعی از مردم خراسان خدمت امام رضا ـ علیه السلام ـ رسیدند و از آن حضرت خواستند که خمس را برای آنها حلال کند آن حضرت فرمود حلال نمی کنم شما به زبان خود را دوست خالص ما معرفی می کنید ولی حقی که خدا برای ما قرار داده و ما را برای آن قرار داده که آن خمس است از ما باز می دارید و سه بار فرمود نه برای هیچ یک از شما حلال نمی کنم.

و الحمد لله رب العالمین

 

 

بازدیدها: ۱۰۴۴

ادامه مطلب