بسم رب الشهداء و الصدیقین
راهی به قلب حسین ۱
· شب اول: ارزش محبوب دل امام شدن
· هدف و ماهیت بحث:
ایجاد انگیزه در مخاطب جهت محبوب شدن در نزد امامAبا بیان آثار و برکات آن
انگیزه سازی:
در زمان امام رضا و امام جواد Cفردی است به نام یونس بن عبدالرحمن که بسیار مورد توجه ائمه بوده، امام رضا A میفرماید:
یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ فِی زَمَانِهِ کَسَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ فِی زَمَانِهِ
یونس برای ائمه زمان خودش مانند سلمان برای پیامبر J بود.
یونس سی جلد کتاب دارد. امام جواد A یکی از کتابهایش را از ابتدا تا انتها ورق میزدند، و برای هر صفحه، برای او طلب رحمت میکردند
فَجَعَلَ یَتَصَفَّحُهُ وَرَقَهً وَرَقَهً، حَتَّى أَتَى عَلَیْهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ، وَ جَعَلَ یَقُولُ:
رَحِمَ اللَّهُ یُونُسَ، رَحِمَ اللَّهُ یُونُسَ، رَحِمَ اللَّهُ یُونُس.
چنین فردی طبیعتا باید خیلی محبوب مردم باشد و در بین مردم جایگاه داشته باشد، اما جالب است که بدانید از برخی روایات اینطور معلوم میشود که غریب بود و مردم او را دوست نداشتند.
روزی یونس میهمان امام رضا A بود. عدهای از اهل بصره نزد حضرت آمدند و اجازۀ ورود خواستند. امام رضا A از یونس خواستند که در اتاق مجاور بماند. و إیّاک أن تحرّک حتّى یؤذَن لک. آن عده بعد از احوالپرسی شروع به بدگویی از یونس کردند؛ امام A سرشان را به زیر انداخته بودند و چیزی نمیفرمودند. چراکه حتی این مقدار ظرفیت نداشتند که امام A در نزد آنان از یونس دفاع کنند. بعد که آن افراد رفتند، حضرت، یونس را صدا زدند.
فَخَرَجَ بَاکِیاً فَقَالَ: جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ إِنِّی أُحَامِی عَنْ هَذِهِ الْمَقَالَهِ وَ هَذِهِ حَالِی عِنْدَ أَصْحَابِی
یونس گریه میکرد و میگفت: آقا میبینید اینها که از شیعیان هستند، با من چه میکنند؟
امام رضا A فرمودند: یَا یُونُسُ وَ مَا عَلَیْکَ مِمَّا یَقُولُونَ إِذَا کَانَ إِمَامُکَ عَنْکَ رَاضِیاً
چه اشکالی دارد؟ وقتی که امام تو از تو راضی است. بگذار هر چه میخواهند، بگویند.
یَا یُونُسُ حَدِّثِ النَّاسَ بِمَا یَعْرِفُونَ، وَ اتْرُکْهُمْ مِمَّا لَا یَعْرِفُونَ
بعد حضرت به یونس فرمودند:
یَا یُونُسُ وَ مَا عَلَیْکَ أَنْ لَوْ کَانَ فِی یَدِکَ الْیُمْنَى دُرَّهٌ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ بَعْرَهٌ أَوْ قَالَ النَّاسُ دُرَّهٌ، أَوْ بَعْرَهٌ فَقَالَ النَّاسُ دُرَّهٌ، هَلْ یَنْفَعُکَ ذَلِکَ شَیْئاً
اگر در دست راست تو مرواریدی باشد، و مردم بگویند: پشگل است، یا پشگلی در دست تو باشد، و مردم بگویند مروارید است، آیا تو را سودی میرساند؟
یونس گفت: خیر. حضرت فرمودند:
هَکَذَا أَنْتَ یَا یُونُسُ
وضع تو هم اینگونه است
إِذْ کُنْتَ عَلَى الصَّوَابِ وَ کَانَ إِمَامُکَ عَنْکَ رَاضِیاً لَمْ یَضُرَّکَ مَا قَالَ النَّاسُ[۱]
وقتی تو بر راه صحیح هستی، و امامت از تو راضی است، سخن مردم ضرری به تو نمی شود.
شاید بشه گفت بهترین لحظه عمر انسان وقتی است که احساس می کند : امامش از او راضی است، امامش مشتاق دیدار اوست ، امامش دلتنگ او است، امامش دوستدار اوست و خلاصه در یک کلام محبوب دل امام خود شده است و جایی تو دل امام خودش باز کرده.
اقناع اندیشه :
ارزش محبت آنقدر زیاد است که یک نفر آمد خدمت امام صادق A و سؤال کرد: آیا دوست داشتن جزئی از ایمان است؟ حضرت به او فرمودند:
وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ[۱]
آیا ایمان چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن است.
در روایات دیگر هم این مضمون فراوان آمده که دین و حب از هم ناگسستنی هستند و حقیقت و ماهیت دین همان محبت است.
دین یعنی:
ü دوست داشتن خدا و اولیاء خدا
ü بغض داشتن نسبت به دشمنان خدا
و دریک کلام:
دین یعنی عشق به تمام خوبیها و بیزاری از تمام بدیها
اما چرا تمام دین خلاصه در محبت شده؟
شاید اصلی ترین علت آن این باشد که محبت و علاقه سرچشمه تمام حرکات و سکنات انسان تمام کارها و فعالیت های کوچک و بزرگ انسان است. از طرف می پرسی چرا این غذا را می خوری؟ می گوید دوست دارم. چرا فلان تیپ را می زنی یا فلان لباس را می پوشی؟ می گوید دوست دارم. چرا با فلانی رفت و آمد می کنی؟ می گوید دوست دارم. یا اگر بپرسی چرا به فلان مجلس نمی روی؟ یا چرا فلان فیلم را تماشا نمی کنی؟ می گوید از آن جلسه یا فیلم بدم می آید.
دریک کلام؛ این علاقه های ماست که مسیر زندگی و حرکت ما را مشخص می کند، لذا علاقه ما به خوبیها است که آینده خوبی را برای ما به ارمغان می آورد و خود محبت، موتور محرکه انسان به سوی آن خوبی ها خواهد بود و بالعکس؛ علاقه به بدیها ما را به سمت بدیها سوق می دهد و در نهایت انسان به اسفل السافلین کشیده و شقی و بدبخت خواهد شد. آنقدر در دین ما بحث محبت جایگاه دارد که ملاک ایمان محبت شدید به خداست.
وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه[۲]
محبت آنقدر در دین جایگاه دارد که حتی اساس بهترین عبادات هم بر محور محبت تبیین شده است.
قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ A
إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ عَلَى ثَلَاثَهِ أَوْجُهٍ:
ü فَطَبَقَهٌ یَعْبُدُونَهُ رَغْبَهً فِی ثَوَابِهِ فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْحُرَصَاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ
ü وَ آخَرُونَ یَعْبُدُونَهُ خَوْفاً مِنَ النَّارِ فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْعَبِیدِ وَ هِیَ رَهْبَهٌ
ü وَ لَکِنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْکِرَامِ وَ هُوَ الْأَمْنُ
امام صادق A فرمود:
مردم خداوند را سه گونه عبادت مىکنند
ü گروهى او را براى رسیدن به پاداش و ثواب پرستش مىنمایند این را عبادت طمع مىگویند.
ü دستهاى خداوند را براى ترس عبادت مىکنند و این عبادت بردگان مىباشد.
ü اما من او را براى محبت عبادت مىکنم و این عبادت بزرگان مىباشد، که آن را عبادت امن مىگویند.
از آیه مذکور قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ برمیاید که رسیدن به رابطه محبتی با خداوند متعال تنها از راه بدست آوردن رضایت امام میسر خواهد بود. بهترین و راحت ترین راه برای رسیدن به محبوبیت خداوند، برقراری رابطه محبتی با اهل بیت خصوصاً امام حسین A است:
رَوَى سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ J وَ هُوَ یَقُولُ:
الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ابْنَایَ مَنْ أَحَبَّهُمَا أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَحَبَّنِی أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ أَدْخَلَهُ الْجَنَّه[۳]
اگر بتوانیم در محبت به اباعبدالله A تا جایی پیش برویم که رضایت و محبت ارباب بی کفن رو بدست بیاوریم، می توانیم به مقام محبوبیت الهی دست پیدا کنیم؛ چرا که محبت یک رابطه دو طرفه است و باید در محبت امام A طوری تبعیت کنیم تا راهی به قلب حضرت پیدا نماییم که نتیجه آن محبوب خدا شدن خواهد بود:
فَمَنْ أَحَبَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ تَعَالَى کَانَ مِنَ الْآمِنِینَ[۴]
اما برای رسیدن به مقام محبوبیت در نزد خدا و اهل بیتD باید هزینه بپردازیم :
در بسیاری از موارد رضایت امام A با رضایت مردم تعارض پیدا میکنند! و باید برای جلب رضایت ارباب رضایت مردم را فدا نمود.
در چنین مواقعی سخت است که انسان بتواند بر جو عمومی مقابل خود غلبه نماید و رضایت خدا و اهل بیت D را بدست بیاورد.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ A قَالَ: إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَکُونُوا إِخْوَانِی وَ أَصْحَابِی فَوَطِّنُوا أَنْفُسَکُمْ عَلَى الْعَدَاوَهِ وَ الْبَغْضَاءِ مِنَ النَّاسِ وَ إِلَّا فَلَسْتُمْ لِی بِأَصْحَابٍ[۵]
اگر خواستید از برادران و اصحاب من باشید، باید خود را براى دشمنى و کینه مردم نسبت به خود آماده سازید، و گر نه اصحاب من نیستید.
شاید کسی بگوید خب ما طوری عمل میکنیم که هم رضایت امام A را بدست بیاریم و هم رضایت مردم را. این حرف خوبی است ولی در بسیاری از موارد این شدنی نیست.
مردى بحسین بن على A نوشت :
یَا سَیِّدِی أَخْبِرْنِی بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ مرا از خیر دنیا و آخرت آگاه کن.
فَکَتَبَ إِلَیْهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ فَإِنَّهُ مَنْ طَلَبَ رِضَا اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ کَفَاهُ اللَّهُ أُمُورَ النَّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَا النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ وَ السَّلَام[۶]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اما بعد هر که رضاى خدا جوید در برابر خشم مردم خدا امورش را کفایت کند و هر که رضاى مردم جوید در برابر خشم خدا، خدا او را بمردم واگذارد و السلام.
آری آنچه ما عاشقان حسینی را به اربابمان می رساند ، جلب رضایت الهی و خشنودی ارباب است. نگران جایگاه اجتماعی خود هم نباشیم . چرا که با رسیدن به مقام محبوبیت الهی و راه پیداکردن به قلب ابی عبدالله A خداوند محبت ما را در دل مردم خواهد انداخت.
اولویت ما باید این باشد که محبوب قلب اهل بیت D قرار بگیریم، زیرا اگر محبوب اهل بیت D و خدای سبحان قرار گرفتیم، ممکن است حکمت خدا بر این قرار گیرد که بین مردم هم محبوب شویم
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ J :
إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً قَالَ لِجَبْرَائِیلَ إِنِّی أُحِبُ فُلَاناً فَأَحِبُّوهُ وَ یُوضَعُ لَهُ الْقَبُولُ فِی الْأَرْضِ.
هر گاه خدا بندهاى را دوست دارد بجبرئیل میفرماید که من او را دوست دارم شما هم او را دوست دارید و او را در زمین مورد قبول قرار میدهد.
پرورش احساس :
آری کسی که بتواند محبوب امام A شود ، محبوب خداوند خواهد شد و کسی که به این مقام دست یابد نه تنها در این دنیا که فردای قیامت نیز به بالاترین جایگاه ها دست خواهد یافت.
امام صادق A در هنگام وفات عبدالله بن ابی یعفور که از یاران مطیع و مورد رضایتشان بوده است، نامهای به مفضل که جانشین علمی و عملی او محسوب میشده، نوشتهاند که حسرت برانگیز است و جا دارد همه ما به عبدالله بن ابی یعفور غبطه بخوریم، ایشان مینویسند:
«ای مفضل با تو عهد و پیمانی میبندم که قبلا با عبدالله بن ابی یعفور داشتم، که درود خدا بر او باد که به عهدی که با خدا و رسول خدا و امامش داشت وفا کرد و به رحمت ایزدی پیوست، درود خدا بر روحش باد که اعمالش پسندیده و سعیش مشکور و مورد رحمت خدا قرار گرفت، که خدا و رسول و امام از او راضیاند.
در ادامه حضرت مدالی کم نظیر به او دادهاند و نوشتهاند:
«به ولادتم از رسول خدا Jسوگند که در عصر ما هیچکس مانند او از خدا و رسول و امامش اطاعت نکرد و این حالت ادامه داشت تا خدا او را به نزد خود فرا خواند و در بهشت بین خانه محمدJ و امیرالمومنین Aجای داد و به اضافه اینکه منزلش با پیامبر یکی است. خداوند به دلیل فضل خود و رضایت من از او راضی و خشنود گردید.»[۷]
چه لذتی بالاتر از این که ارباب ما را انتخاب کند ؟
هر کدوم از ما ها می تونیم نور چشمی امام بشیم . مثل حجت الاسلام و المسلمین جلال افشار. بعدها که شهید شد، عکسش را بردند خدمت آیت الله بهاءالدینی؛ ایشان بی اختیار گریه کردند، طوریکه شبنم اشکهایشان از گونه سرازیر میشد و روی عکس جلال میافتاد و فرمودند: امام زمان f از من یک سرباز میخواستند، من هم آقای افشار را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است، ایشان جلال ”ذاکر قریب البکاء” است[۸].
شاید راز و کلید موفقیت جلال افشار این بود که قریب البکاء بود و زود اشکش برای امام حسین A سرازیر می شد. ذکر جلال افشار در توسل به امام زمان f این بود :
بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو
بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
اگرکه نیست باورت بیا که رو برو کنم
بدان امید زنده ام که باشم از سپاه تو
ما باید طوری باشیم که او ما را انتخاب کند
رفتارسازی :
راستی ما چه کنیم که محبوب دل خدا و ائمه بشویم و آیا اصلا این امکان پذیر هست یا نه؟
متأسفانه بعضی از افراد به جای اینکه خودشان را دردل خدا و اولیاء خدا و در دل رسول خدا J و حضرت ابا عبدالله الحسین A جا کنند به دنبال گدایی نگاه از انسانها هستند. تمام تلاششان این است که انسانهای ضعیف از آنها تعریف و تمجید کنند. در روایات وارد شده کسی که برای مردم کاری را انجام دهد هدفش خدا نباشد هیچ بهره ای از اعمالش نمی برد. این فرد با امید به اینکه کارهای خیر زیادی انجام داده وارد قیامت می شود ولی وقتی نامه اعمالش بدستش داده می شود، می بیند که نامه خالی از حسنات است.
امیرالمومنین A فرمودند:
إِنَّ اللَّهَ لَا یَقْبَلُ عَمَلًا فِیهِ مِثْقَالُ ذَرَّهٍ مِنْ رِیَاءٍ[۹]
می دونید چرا بعضی مبتلا به ریا هستند؟ چون می خواهند محبوب شوند، می خواهند دیگران دوستشان داشته باشند، ریشه درست است چون انسان میل به محبوب شدن دارد اما راه را اشتباه رفته است به قول شاعر :
برداشتیم مهره رنگین را بگذاشتیم لؤلؤ لالا را
آموزگار خلق شدیم اما نشناختیم خود الف و با را
آخه چه چیز از این بدتر که انسان محتاج و فقیر برای رفع نیازش بره در خانه یک کسی مثل خودش، شخص فقیر باید نیازش را پیش غنی و بی نیاز برطرف کند قرآن می فرماید :
یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُ الْحَمِید[۱۰]
انسانی که نفع و ضرر خودش را هم نمی تواند تأمین کند چگونه می تواند تکیه گاه من و شما باشد؟
به قول شاعر :
بر در ارباب بی مروت دنیا چند نشینی که خواجه کی به درآید
نیازت را پیش ارباب حاجات بیار، تو کار را برای خدا انجام بده ببین چطور جبران می کند. از محضر آیت الله بهجت پرسیدند: گاهی اوقات در عبادات ریا می کنم و بعداً سخت رنج می برم، علاج آن چیست؟
بسمه تعالی
علاج این است که ریا بکند، ولی اگر در مقابل شاه و گدا است، ریا برای شاه بکند؛
فافهم إن کنت من أهله[۱۱]
شهید پور خسروانی می گوید:
کلاس پنج دبستان و شیفت عصر بودم. آن روز کارهایم طول کشید نتوانستم در خانه نماز بخوانم. در راه مدرسه تمام ذهن و فکرم پیش نماز بود، برای همین قبل از وارد شدن به مدرسه راهم را کج کردم و رفتم به مسجد نزدیک مدرسه و با خیال راحت نماز ظهر و عصر را خواندم. وقتی به مدرسه رسیدم زنگ خورده بود و همه سر کلاس بودند. ناظم با چوب خشک و بلندش در سر راه ایستاده و مچ هر کس را که دیر می رسید می گرفت. تا من را دید گفت: خسروانی چرا دیر کردی؟
جوابی برای ناظم نداشتم،
تنها سرم را زیر انداختم. ناظم هم برای اینکه درس عبرتی برای دیگران باشد، تا جا داشت با چوبش مرا زد. اما نمی دانم چرا هر ضربه ای که بر بدنم فرود می آمد به جای درد، لذتی زیبا و جاودان در وجودم می پیچید، شاید به خاطر کاری بود که از روی خلوص انجام داده بودم و ارزش چوب خوردن را داشت[۱۲]!
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] رجال الکشی – إختیار معرفه الرجال، النص، ص: ۴۸۷
[۲] بقره /۱۶۵
[۳] طبرسى، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى (ط – القدیمه) ؛ النص ؛ ص۲۲۱
[۴] امام صادق A/ وسائل الشیعه، ج۱، ص: ۶۲
[۵] مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، النص، ص: ۲۸۶
[۶] روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط – القدیمه) ؛ ج۲ ؛ ص۴۴۳
[۷]. احمدى میانجى، مکاتیب الأئمه علیهمالسلام، قم، چاپ اول، ج۴، ص۳۳۵٫
[۸] سایت تبیان http://www.tebyan.net
[۹] عده الداعی و نجاح الساعی، ص: ۲۲۸
[۱۰] فاطر ۱۵
[۱۱] پایگاه اطلاع رسانی حوزه http://www.hawzah.net/fa/Article/View/93045
[۱۲] مقیم کوی رضا ص ۱۴
بازدیدها: ۳۴۹۴