بسم الله الرحمن الرحیم
فیش منبر
هدایتگری امام حسن عسکری سلام الله علیه
** **
@fishemenbar کانال فیش منبرومرثیه درایتا
عرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir
جلوههای هدایت در سیره و سخن امام حسن عسکری علیهالسلام
امام عسکری در یک نگاه
امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه ۸ ربیع الثانی سال ۲۳۲ ق در مدینه متولد شد. (۱) مادر بزرگوارش حُدیث (۲) و پدر بزرگوارش امام هادی علیه السلام است. مرحوم اربلی مینویسد: «اما اسمه فالحسن و کنیته ابومحمد و لقبه الخالص؛ (۳) نامش حسن و کنیهاش ابومحمد و لقبش خالص است..» و ابن شهر آشوب القاب آن حضرت را چنین بیان میکند: «القابه: الصامت، الهادی، الرفیق، الزّکی، السّراج، المضیی، الشافی، المرضی، الحسن العسکری. آن حضرت و پدر و جدش هر کدام در زمان خود ابن الرضانامیده میشدند..» (۴) تنها فرزندش، پسر او (هم نام رسول خدا) بود و غیر از او فرزندی نداشت. (۵) ابن شهر آشوب درباره مدت عمر حضرت مینویسد: «۲۳ سال با پدر و ۶ سال در مقام امامت بود و در دوره امامتش با معتز (چند ماه) و بعد مهتدی و معتمد معاصر بود. (۶) و سرانجام در جمعه ۸ ربیع الاول ۲۶۰ ق به شهادت رسید. (۷)
جلوههای هدایت در سیره و سخن امام حسن عسکری علیه السلام
امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین ستاره هدایتی است که در آسمان امامت درخشید و هدایت عملی مردم را عهده دار شد. از اینرو در کنار القاب متعدد آن حضرت که هر یک گویای بعدی از شخصیت عظیم اوست، مانند: عسکری، رفیق، زکی، فاضل، امین، میمون، نقی، طاهر، مؤمن بالله، صادق، صامت، امین علی سر الله، علام، ولی الله، سراج اهل الجنه، خزانه الوصیین، (۱) مضی، شافی، مرضی، خالص، خاص، تقی، شفیع، سخی، موفی و مستودع (۲) ، ما با القابی چون: ناطق عن الله (۳) ، مرشد الی الله (۴) ، هادی و مهتدی (۵) نیز رو به رو میشویم که گویای همان وظیفه اصلی امامت (تداوم هدایتگری بشریت) است.
در این مقاله برگهایی از کارنامه هدایتگری حضرت را مرور میکنیم. تفاوت اساسی ائمه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در چگونگی هدایتگری و انجام رسالت قرآنی، به موضوع حاکمیت برمی گردد. ائمه به دلیل نداشتن حاکمیت با مشکلات بسیاری رویارو بودند. از این رو، وظیفه هدایتگری را با ابزارها و شیوههای بسیار متنوعی که متناسب با شرایط عصر و زمان بود، به پیش میبردند. ناآرامیهای داخلی در کنار اختناق، ویژگی عمده عصر امام عسکری است و آن حضرت در یکی از سختترین شرائط پیش آمده برای سلسله امامت، به هدایت امت میپرداخت.
جلوههای هدایت در سیره و سخن امام عسکری علیه السلام
- هدایت با رفتار و کردار
کارآمدترین ابزار تاثیر در هدایت، رفتار و کردار هدایتگران است. این سخن از امام صادق علیه السلام را به یاد آوریم که «کونوا دعاه للناس بغیر السنتکم؛ (۶) مردم را با غیر زبان خود دعوت کنید..» و هر چه ایمان و عمل قویتر شود، تاثیر پذیری مخاطبان فزونتر خواهد گشت و هر چه از میزان هماهنگی بین عمل هدایتگران و سخنان آنان کاسته شود، تاثیرپذیری مخاطبان نیز کاهش مییابد؛ لذا امام علی علیه السلام میفرمود: «ان الوعظ الذی لایمجه سمع ولایعدله نفع ما سکت عنه لسان القول ونطق به لسان الفعل؛ (۷) اندرزی که هیچ گوشی آن را ناخوش ندارد و هیچ سودی با آن برابری نکند، اندرزی است که زبان گفتار در مورد آن ساکت و زبان رفتار به آن گویا باشد..» درخشندهترین جلوه هدایت در سیره امام حسن عسکری علیه السلام نیز مربوط به همین نوع هدایت است.
شیخ مفید به نقل از محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن موسی بن جعفر مینویسد: زمانی که ابومحمد صلی الله علیه و آله زندانی بود، عباسیان نزد صالح بن وصیف آمدند و گفتند بر او سخت بگیر! صالح گفت: چگونه چنین کنم! من دو نفر از بدترین انسانها را که میشناختم، مامور او کردم، ولی آن دو حالا به عبادت و روزه روی آورده اند و در حدی عالی به آن پایبندند. صالح دستور داد آن دو را حاضر کنند و آن گاه پرسید: وای بر شما! چرا با این مرد چنین مهربانانه رفتار میکنید؟! گفتند: درباره مردی که روزها را روزه میگیرد و تمام شب را به عبادت میگذراند! او ساکت است و عبادت میکند و هر لحظه به او مینگریم، لرزه به انداممان میافتد. عباسیان وقتی این سخنان را شنیدند، ناامید شدند و بازگشتند. (۸)
باشکوهترین جلوه هدایت از طریق رفتار عملی را به نقل از شیخ کلینی رحمه الله بشنویم که میگوید: «ابومحمد علیه السلام نزد علی بن نارمش که از کینه توزترین مردم نسبت به خاندان ابوطالب بود، زندانی شد. به او گفتند: با او [امام] سخت گیر باش! امام تنها یک روز نزد او بود که علی بن نارمش تسلیم حضرت شد و چون تحت تاثیر امام بود، به چهره حضرت نمینگریست. وی در حالی از نزد امام بیرون رفت که با بصیرتترین مردم بود و بیش از دیگران به عظمت و فضائل امام پی برده بود..» (۹)
- استفاده از شیوه نامحسوس
امام حسن عسکری علیه السلام به دلیل خفقان عصر، از شیوههای نامحسوس و پنهان بیشتر سود میبرد و امور امت را مخفیانه اداره میکرد. گاه پیش میآمد که بعد از سالها مردم و خلفا متوجه هدایت شدن مسیحیان و… میشدند. (۱۰) زمانی به بازسازی روحی و اعتقادی هدایتگران شیعی میپرداخت و در مواقعی هم به کنترل و رفع نواقص کار آنان مشغول میشد.
محمد بن ربیع شائی میگفت: با یکی از ثنویها (۱۱) در اهواز به بحث و مناظره پرداختم؛ در حالی که تا حدودی تحت تاثیر سخنان آن شخص قرار گرفته بودم به سر من رای (سامرا) رفتم. در خانه احمد بن خصیب نشسته بودم که امام ابومحمد علیه السلام را دیدم که از حضور در جمع مردم به خانهاش باز میگشت. وقتی به نزدیکی من رسید، نگاهی به من کرد و با انگشت سبابهاش اشاره فرمود: احد، احد، فرد. (۱۲)
- استفاده از ظرفیتهای امامت
امام حسن عسکری علیه السلام از کرامت هم برای هدایت بهره میبرد و به شیوههای گوناگون در تصحیح عقاید و هدایت امت میکوشید. علامه مجلسی از ادریس بن زیاد نقل میکند: درباره آنان (ائمه) خیلی تندروی میکردم. روزی برای دیدار ابومحمد علیه السلام روانه سامرا شدم و از شدت خستگی بر پلکان حمامی به خواب فرو رفتم. با ضربه عصای مخصوص ابومحمد علیه السلام بیدار شدم. ایشان را شناختم و بلند شدم. امام سوار بود و غلامان پیرامونش را گرفته بودند. پشت پا و زانوی حضرت را بوسیدم و این نخستین برخورد من با ایشان بود. به من فرمود:ای ادریس! «بل عباد مکرمون لایسبقونه بالقول وهم بامره یعملون.» ؛ (۱۳) «بلکه آنان (فرشتگان) بندگان گرامی داشته شده اند و در گفتار بر او سبقت نمیگیرند و به فرمان وی عمل میکنند..» عرض کردم: مولای من، همین مطلب مرا بس است و تنها برای پرسیدن آن آمده بودم. (۱۴)
- پاسخ به شبهات
از دیگر جلوههای هدایت امام میتوان به پاسخ گویی حضرت به پرسشها و شبهات پیرامون اعتقادات و مسائل دینی اشاره کرد. آن حضرت از این طریق پاسدار دین در برابر شبهات بود و گوهر بی غبار دین را در اختیار امت جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار میداد. ابوهاشم جعفری میگوید که از امام پرسیدم: چرا ارث زن یک سهم و مرد دو سهم است؟ فرمود: چون جهاد و پرداخت مخارج به عهده زن نیست و نیز پرداخت دیه قتل خطا بر عهده مردان است و چیزی بر زن نیست. (۱۵)
همین طور در نامهای به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری (از یاران حضرت) به شبهاتی پیرامون واجبات مالی (مانند خمس و زکات..) . پاسخ میدهد و مینویسد:
«به راستی که خدا از منت و رحمتش، واجباتی را بر شما مقرر کرد، نه به خاطر نیازی که به آنها داشت، بلکه به جهت محبت به شما – که جز او شایسته پرستش نیست – تا بد را از خوب جدا کند و آنچه را در دل دارید، بیازماید و برای رسیدن به رحمت خدا بر همه سبقت گیرید و مایه تفاضل مقامهای بهشتی شما شود، لذا حج و عمره و اقامه نماز و پرداخت زکات و انجام روزه و پایبندی به ولایت را بر شما مقرر داشته است. برای فهمیدن فرائض دری را به سوی شما گشوده است و کلیدی برای رسیدن به آنها قرار داده است. اگر محمد صلی الله علیه و آله و اوصیای از فرزندانش نبودند، شما سرگردان میشدید و همچون حیوانات هیچ یک از واجبات را نمیدانستید. آیا برای ورود به شهر راهی جز دروازه وجود دارد؟ پس وقتی خدا بر شما با نصب امامان – پس از پیامبر – منت نهاد، در کتاب بزرگ خود فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا» (۱۶) ، او همچنین برای اولیای خود بر شما حقوقی مقرر داشته که شما را مامور به ادای آن فرموده است تا آنچه از همسر و اموال و خوردنی و آشامیدنی دارید، بر شما حلال باشد. خدا فرموده است: «قل لااسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی.» (۱۷) و بدانید هر که بخل ورزد، به خود بخل ورزیده است و خدا بی نیاز است و شما نیازمندید…..» (۱۸)
- افشاگری برای حفظ دین
از فتنههایی که در عصر معتمد پیش آمد و کیان مسلمین را در خطر قرار داد، موضوع جاثلیق مسیحی بیش از همه مورد توجه بود؛ به گونهای که اسلام را در آستانه تزلزل قرار داد و اگر نبود افشاگری امام حسن علیه السلام، خطری بزرگ دین اسلام را به ورطه ذلت میکشاند. امام با اینکه مظلوم واقع شده و خلافت از وی دریغ شده و در اختیار عباسیان بو د، برای حفظ دین قیام کرد و چراغ هدایت را روشن نگاه داشت. ابن صباغ مالکی آورده است که ابوهاشم گفت: زندانی شدن ابومحمد علیه السلام چندان نپایید که مردم سر من رای (سامرا) دچار قحطی شدیدی شدند. معتمد علی الله، پسر متوکل، دستور داد مردم برای طلب باران از شهر بیرون روند. مردم سه روز طلب باران کردند، اما باران نیامد. روز چهارم چاثلیق مسیحی همراه مسیحیان و راهبان به صحرا رفت. راهبی میان آنان بود که هر گاه دست به آسمان میگشود، باران سیل آسا میبارید. روز دوم هم به همین منظور بیرون رفتند و باران فراوانی بارید؛ چنان که مردم سیراب شدند و درخواست کردند باران قطع شود. این ماجرا موجب شگفتی و تردید مسلمانان شد و گروهی به مسیحیت متمایل شدند. خلیفه شخصی را نزد صالح بن وصیف فرستاد و گفت: ابومحمد حسن بن علی را از زندان آزاد کن و او را نزد من بیاور. وقتی امام آمد، خلیفه گفت: امت محمد علیه السلام را از این هلاکت و بدبختی رها کن. امام فرمود: به آنها بگو فردا هم از شهر بیرون روند. خلیفه گفت: وقتی مردم از باران بی نیاز شده اند، برای چه بیرون بروند؟ فرمود: برای اینکه شک را از آنان بزدایم و از ورطهای که در آن گرفتار آمده و با آن عقل و اندیشه ساده لوحان را به تباهی کشیده اند رها سازم. به این ترتیب، روز بعد هم آنان بیرون رفتند و امام با جمعیتی انبوه از مسلمانان نیز از شهر خارج شد.
نصارا طبق معمول درخواست باران کردند و آن راهب دستهایش را به آسمان بلند کرد و نصارا و راهبان نیز دست به دعا برداشتند. همان زمان ابری پیدا شد و باران آمد. امام دستور داد دست راهب را بگیرند و آنچه در دست دارد، خارج سازند. وقتی چنین کردند، دیدند استخوانی میان انگشتان اوست. آن را گرفتند و نزد امام آوردند. حضرت آن را در پارچهای پیچید و به راهب فرمود: حالا درخواست باران کن. او درخواست کرد، اما باران نیامد. بلکه ابرها هم کنار رفت و خورشید پیدا شد. مردم شگفت زده شدند و خلیفه از امام علت آن را پرسید، فرمود: در دست او قطعهای از استخوان یکی از پیامبران خدا بود که از قبور انبیا به دست آورده اند. هرگاه استخوان پیامبری زیر آسمان ظاهر شود، باران سیل آسا میبارد. مردم با گفتار امام آرام شدند و دلهاشان مطمئن شد. (۱۹)
- یادآوری سنتهای متروک
از دیگر شیوههای هدایت در سیره امام عسکری علیه السلام، بیان سنتهای متروک بود. آن حضرت با این شیوه، غبار غربت از احکام و فرائض الهی میزدود و آنها را بار دیگر به صحنه اجتماع میکشاند، شیوهای که در هر عصر و دورهای هدایتگران الهی، موظف به پیگیری آن هستند. امام عسکری علیه السلام در حضور جمعی هفتاد نفری از زائران کربلا که به مناسبت تولد حضرت حجت به سامرا و خانه حضرت آمده بودند، بی آنکه آنان بپرسند، فرمود: برخی از شما میخواهند درباره اختلاف بین شما و دشمنان خدا و ما که اهل قبله و مسلمان هستند، بپرسند. از این رو، شما را در جریان آن اختلافها قرار میدهم و شما دقت کرده و بدان پی ببرید. گفتند: آریای مولا! به خدا سوگند در نظر داشتیم همین مطلب را بپرسیم. فرمود: خدای عزوجل به رسولش وحی فرمود: تو و علی و فرزندان او را که حجتهای من هستند و پیروان آنها را، به ده ویژگی اختصاص دادم:
- پنجاه و یک رکعت نماز؛ ۲٫ انگشتری به دست راست کردن؛ ۳٫ تعقیب بعد از نماز؛ ۴٫ اذان و اقامه را دو تا دو تا گفتن؛ ۵٫ گفتن حی علی خیرالعمل؛ ۶٫ بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم؛ ۷٫ قنوت در نماز؛ ۸٫ خواندن نماز عصر هنگام آفتاب روشن و صاف (وسط روز) ؛ ۹٫ خواندن نماز صبح هنگام دمیدن سپیده که هوا هنوز تاریک است؛ ۱۰٫ خضاب کردن موی سر و صورت.
آن مرد که حق ما را غصب کرد، با گروه خود در نماز با ما به مخالفت پرداختند و عوض پنجاه و یک رکعت نماز در هر شبانه روز، نماز تراویح را در شبهای ماه رمضان قرار دادند و به جای تعقیب بعد از نماز، دست بر سینه گذاشتن را تشریع کردند و عوض انگشتر به دست راست کردن، آن را به دست چپ کردند. در اذان و اقامه عوض دو بار گفتن فقرات اقامه، فقط اقامه فرادا را انتخاب کردند و به جای «حی علی خیر العمل.» ، الصلوه خیر من النوم گفتند. عوض بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم.» ، آن را آهسته گفتند و قنوت را حذف کردند. نماز عصر را به خلاف زمانی که هوا آفتابی و روشن و صاف است، هنگام زردی خواندند و نماز صبح را به جای سپیده صبح و تاریکی هوا، هنگام ناپدید شدن ستارگان خواندند و به جای خضاب کردن موی سر و صورت آن را رها کردند. بیشتر حاضران گفتند:ای سرور! شما غم و اندوه ما را برطرف ساختید. (۲۰)
بعد از آن هم امام سنتهای متروک دیگری را یادآور شد و به بدعتهای جایگزین اشاره کرد. که از جمله آنها، گفتن چهار تکبیر در نماز میت به جای پنج تکبیر بود.
ادامه دارد….
پاورقــــــــــــــــــــی
۱) این القاب ریشه روایی دارند. ر. ک: با خورشید سامرا، ص ۲۹ تا ۳۴٫
۲) این القاب ریشه روایی ندارند و در کتب تراجم و رجال و تاریخ به تناسب به آن حضرت اطلاق شده اند. همان، ص ۳۴٫
۳) بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۱۲٫
۴) همان، ص ۳۴۸٫
۵) دلائل الامامه، ص ۲۲۳ (این دو لقب ریشه روایی ندارد) .
۶) الکافی، ج ۲، ص ۷۸٫
۷) غررالحکم و درر الکلم، ح ۴۵۶۰٫
۸) ارشاد، ص ۳۴۴؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۰۶؛ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۰۸٫
۹) الکافی، ج ۱، ص ۵۰۸؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۰۲٫
۱۰) سفینه البحار، ج ۱، ص ۲۶۰؛ حلیه الابرار، ج ۲، ص ۴۹۸٫
۱۱) دوگانه پرست (نور و ظلمت) .
۱۲) الکافی، ج ۱، ص ۵۱۱، ح ۲۰؛ خرایج، ج ۱، ص ۴۴۵٫
۱۳) انبیاء/۲۶٫
۱۴) بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۸۳؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۲۸٫
۱۵) پیشوای یازدهم، ص ۲۴، نقل از اعلام الوری، نجف، ص ۲۷۴٫
۱۶) مائده/۳٫
۱۷) شوری/۲۳٫
۱۸) تحف العقول، ص ۴۸۵٫
۱۹) الفصول المهمه، ص ۲۶۸؛ صواعق المحرقه، ص ۲۰۷؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۲۵ (به اشتباه متوکل ذکر شده است) ؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۱۹ (با تفاوت) .
۲۰) هدایه الکبری، ص ۳۴۴٫
- هشدار و انذار صریح
قرآن کریم برای هدایت بشر بارها از شیوه انذار و هشدار صریح استفاده کرده است؛ شیوهای که به مانند زنگ هشدار و بیدار باش مخاطب را هدف مستقیم محتوای خویش قرار میدهد. امام حسن عسکری علیه السلام در مواردی متعدد چنین روشی را پیش میگرفت. از جمله، در نامهاش به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری، او و دیگران را هشدار میدهد و با صراحت آنان را نسبت به عواقب سخت کارشان بیدار مینماید و مینویسد: «پس از درگذشت امام پیشین علیه السلام و بعد از فرستاده دوم من و آنچه از شما به او رسید، خداوند به سبب آمدنش پیش شما، وی را کرامت و عزت عطا کرد و پس از آنکه ابراهیم بن عبده را بر شما گماردم و نامهای هم به وسیله محمد بن موسی نیشابوری برای شما نوشتم، راه غفلت را پیمودید. در هر حال، باید از خداوند کمک خواست. مبادا درباره خدا کوتاهی کنید و از زیانکاران باشید! از رحمت خدا به دور باد کسی که از اطاعت خدا رو گرداند و پندها و موعظههای اولیای خدا را نپذیرد. به راستی خداوند شما را به اطاعت خود و اطاعت پیامبر و اطاعت اولوالامر فرمان داده است. خدا بر ناتوانی و غفلت شما رحم کند و شما را بر عقیده خود شکیبا سازد. چقدر انسان به پروردگارش مغرور است…ای اسحاق! خداوند تو و خاندانت را مشمول رحمتش کند… اگر سنگهای سخت و استوار برخی از محتوای این نامه را میفهمیدند، از ترس و بیم خداوند متلاشی میشدند و به طاعت خدا در میآمدند و هر چه میخواهید بکنید، به زودی خدا و پیامبر و مؤمنان عمل شما را خواهند دید و آنگاه سر و کارتان با خدای دانای نهان و آشکار است….» (۸)
- احیای روحیه تولاّ و تبرّا
تولاّ، مؤمنان را به سوی نیکیها و نیکان جذب میکند و به مانند نیروی جاذبهای قوی، خواه ناخواه آنان را در مسیر حق نگاه میدارد. از این روی، مؤمنان با تولاّ هم حرمت نیکان رانگاه میدارند و هم خود را در مسیر آنان قرار میدهند و به سوی حق میروند. و تبرّا آنان را از بدیها و بدها دور میسازد و به مانند نیروی دفع کنندهای خواسته و ناخواسته آنان را از مسیر باطل که علامتش ناپاکان امت هستند، دور میسازد و به این ترتیب، مؤمنان با تبرّا هم ناپاکان را از حرمت و کرامت در جامعه دینی ساقط میکنند و هم خود را از مسیر آنان به دور نگاه میدارند.
امام حسن عسکری علیه السلام با علم به چنین کارکردی، شیعیان را به احیای این فریضه، به طور عملی، میکشاند و با دعوت به لعن و نفرین آلودگان و دوری جویی از آنان و نیز عشق به پاکان امت و اولیای الهی، بقای شیعیان در صراط مستقیم را تضمین میکرد. از جمله سخنان آن حضرت است: «حُبُّ الأَبرارِ للأبرارِ ثوابٌ لِلأَبرارِ وحُبُّ الفُجّارِ للأبرارِ فضیلهٌ لِلأبرارِ وبُغضُ الفُجّارِ للأبرارِ زَینٌ لِلأَبرارِ وبُغضُ الابرارِ للفُجارِ خِزی علی الفُجّارِ؛ (۹) دوست داشتن نیکان، همدیگر را، ثواب برای نیکان است. و دوستی اهل فجور نسبت به نیکان فضیلتی برای نیکان است و بغض فاجرها برای نیکان، زینت نیکان است. و بغض نیکان برای اهل فجور، خواری برای اهل فجور است..»
- بیان آثار طاعت و عصیان
از شورانگیزترین مراحل تبلیغ و هدایت، لحظات بیان پاداشها و آثار اطاعت خداوند متعال است؛ موضوعی که مخاطب را با شوری مضاعف در پی راهبران توحیدی میکشاند. قرآن کریم آکنده از آیاتی است که آثار طاعت و بندگی را بیان میدارد و آثار خطرناک عصیان و سرکشی را گوشزد میکند. از این روی، بیان و تصویر آثار طاعت و عصیان راهبردی قرآنی است و در سیره و سخن امام حسن عسکری علیه السلام هم بارها میتوان آن را لمس کرد. نمونههایی را میخوانیم:
الف) آثار نیکوکاری: علامه مجلسی از مناقب و خرایج نقل میکند: ابوهاشم رحمه الله گفت: از امام حسن عسکری علیه السلام شنیدم که فرمود: «بهشت دری به نام المعروف (نیکوکاری) دارد که تنها نیکوکاران از آن در وارد میشوند..» من در دل خدا را سپاس گفتم و شاد شدم که برخی نیازهای مردم را برآورده میکنم. حضرت نگاهی به من انداخت و فرمود: «آری! به همین شیوه باقی بمان؛ زیرا آنان که در دنیا نیکی کرده باشند، در آخرت نیز اهل نیکی خواهند بود.ای ابوهاشم! خداوند تو را در زمره آنان قرار دهد و مشمول رحمت خود گرداند..» (۱۰)
ب) آثار فروتنی: امام حسن عسکری علیه السلام میفرمود: کسی که به حقوق مردم آشناتر از دیگران باشد و به ادای آن اهتمام ورزد، نزد خدا مقامی برتر از دیگران دارد و کسی که در دنیا در برابر برادران مؤمن خویش تواضع و فروتنی کند، نزد خدا در زمره صدیقین و از شیعیان واقعی علی بن ابی طالب علیهماالسلام خواهد بود.
دو تن از برادران دینی و مؤمن علی بن ابی طالب علیهماالسلام که پدر و فرزند بودند، نزد حضرت آمدند. امام به احترام آنان برخاست و در صدر مجلس جایشان داد و خود مقابلشان نشست و دستور داد غذا بیاورند. پس از غذا، قنبر تشت و پارچ (ابریق) و حولهای آورد. قنبر خواست آب به دست مهمانها بریزد که امیرمؤمنان برخاست و پارچ را از او گرفت تا خود آب به دست مهمان بریزد. او خود را به خاک انداخت و گفت:ای امیرمؤمنان چگونه راضی شوم که خدا مرا در چنین حالی ببیند. حضرت فرمود: بنشین و دست خود را بشوی تا خدای عزوجل ببیند برادر مؤمن تو که برتر از تو نیست، دست تو را میشوید تا در قبال آن خدا دهها برابر مردم دنیا، در بهشت مراپاداش دهد….
چون از شستن دست مهمان (پدر) فراغت یافت، آب را به دست محمد حنفیه داد و فرمود: فرزندم! اگر این پسر به تنهایی مهمان ما بود، آب بر دستش میریختم؛ ولی خدا دوست ندارد بین پدر و فرزند در یک مکان به یک گونه رفتار شود. اکنون که پدر به دست پدر آب ریخت، باید فرزند به دست فرزند آب ریزد. محمد نیز به دست پسر آب ریخت.
[آنگاه امام حسن عسکری علیه السلام فرمود:] شیعه واقعی کسی است که در این موارد از علی علیه السلام پیروی کند. (۱۱)
ج) گناه و کوتاهی عمر: در کنار بیان آثار عبادت، امام حسن عسکری علیه السلام از طریق تشریح و توضیح آثار گناه نیز، جلوههایی از هدایتگری خود را به نمایش گذاشته است.
حضینی به سند خود از عبدالحمید بن محمد و محمد بن یحیی خرقی روایت کرده که: نزد ابوالحسن علی بن بشر که مریض بود رفتیم. وی از ما خواست برایش دعا کنیم و نامهاش را توسط شخص مطمئنی نزد مولایمان ابومحمد حسن بن علی علیهماالسلام بفرستیم. گفتیم نامه ات کجاست؟ گفت: کنار بسترم. ما دستمان را ز یر سجادهاش بردیم و نامهاش را برداشتیم و گشودیم تا بخوانیم. در همان آغاز نامه چشممان به دستخط امام علیه السلام افتاد که مرقوم فرموده بود: ما نامه ات را خواندیم و از خدا بهبودی تو را خواستیم. خدای متعال از حالا چهل و نه سال به عمرت افزود. خدا را شکر و سپاس گوی، در این مدت کارهای نیک و آنچه دوست داری انجام بده و اگر به گناه آلوده شدی از کوتاه شدن عمر خود ایمن نباش؛ زیرا خداوند آنچه بخواهد انجام خواهد داد.
گفتیم:ای علی! سرور و مولایمان نامه ات را خوانده و جواب هم داده است. این هم دستخط ایشان است. وی همان لحظه از جای برخاست و رضایت کنیزش را جلب و او را به عنوان صدقه آزاد کرد و پس از سه روز حوالهای از ابوعمر عثمان بن سعد عمری سمّان از سامرا به یکی از بزرگان کرخ رسید که اموالی را برای علی بن بشر ببرد. وی آن اموال را شمرد و دید سه برابر اموالی است که صدقه داده است و این از معجزات حضرت بود. (۱۲)
- عنایت ویژه به پرسشهای قرآنی
از ویژگیهای هدایتگری امام عسکری علیه السلام پاسخ به سؤالات کتبی و شفاهی است؛ به گونهای که حجم زیادی از روایات آن حضرت که به دست ما رسیده است، مربوط به پاسخهایی است که به پرسشها داده است. در این میان، عنایت ویژهای به سؤالات قرآنی شده است. به عنوان نمونه: سفیان بن محمد میگوید از امام حسن علیه السلام ضمن نامهای سؤال کردم، منظور از وَلیجَه در آیه «ولَمْ یتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّه ِ وَلارَسُولِهِ وَلاَالْمُؤْمِنینَ وَلیجَهً» (۱۳) ؛ «غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خود قرار ندادند..» چیست؟ و با خود فکر میکردم که منظور از مؤمنین در این آیه چه کسانی است؟ امام در جواب نامه من نوشت: «اَلْوَلیجَهُ الَّذی یقامُ دوُنَ وَلِی الاَْمْرِ. وَحَدَّثَتْکَ نَفْسُکَ عَنِ الْمُؤْمِنینَ: مَنْ هُمْ فی هذَا الْمَوْضِعِ؟ فَهُمُ الاَْئِمَّهُ الَّذینَ یؤْمِنُونَ عَلَی اللّه ِ فَیجیزُ أَمانَهُمْ؛ (۱۴) ولیجه کسی است که به جای ولی امر (امام حق) نصب میشود، اما اینکه در خاطرت گذشت که منظور از مؤمنین در آیه کیستند؟ پس آن مؤمنان، امامان بر حق اند که از خدا برای مردم امان میگیرند و خداوند امان آنها را مورد قبول قرار میدهد..»
- مبارزه مستدل با باورهای غلط
مرحوم طبرسی از ابویعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابوالحسن علی بن محمد بن یسار روایت کرده است که به امام حسن عسکری علیه السلام عرض کردیم: در منطقه ما گروهی ادعا میکنند هاروت و ماروت دو فرشته اند که چون گناهان فرزندان آدم افزون شد، خداوند آن دو را همراه فرشتهای دیگر به زمین فرستاد. آن دو شیفته زنی شدند و خواستند با او زنا کنند و شراب نوشیدند و نفس محترمه را کشتند. خداوند آن دو را در بابِل عذاب و شکنجه میکند و ساحران از آن دو سحر میآموزند و خدا آن زن را به ستاره زهره مسخ کرد.
امام فرمود: حاشا که چنین باشد. فرشتگان الهی با لطف خدا معصوم از گناه و کفر و اعمال ناروا هستند. خدای عزوجل فرمود: «لا یعْصُونَ اللّه َ ما اَمَرَهُمْ وَیفْعَلُونَ ما یؤْمَرُونَ» (۱۵) و فرمود: «وَلَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالاَْرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لا یسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبادَتِهِ وَلایسْتَحْسِروُنَ یسَبِّحُونَ اللَّیلَ وَالنَّهارَ لایفْتُرُونَ» (۱۶) و درباره فرشتگان فرمود: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لایسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِاَمْرِهِ یعْمَلُونَ» (۱۷) تا آنجا که فرمود «مُشْفِقُونَ». خداوند این فرشتگان را جانشینان خود در زمین قرار داده و آنها در دنیا همچون پیامبران و ائمه اند. آیا از پیامبران قتل نفس و زنا و شراب خواری سر میزند؟ آن گاه فرمود: آیا نمیدانی که خداوند هیچ گاه دنیا را از پیامبر یا امامی از جنس بشر تهی نگذاشته است؟ آیا نفرمود: «وَما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ اِلاّ رِجالاً نُوحی اِلَیهِمْ مِنْ اَهْلِ الْقُری» (۱۸) و اعلام فرمود که او فرشتگان را به این سبب به زمین نفرستاد که امام و فرمانروا باشند، بلکه آنها به سوی پیامبران الهی فرستاده شده اند؟»
ماپرسیدیم: پس ابلیس فرشته نیست؟ فرمود: «خیر، بلکه ابلیس از جن است». (۱۹)
- اعلام موضع در برابر جریانهای انحرافی
هدایتگران باید گروههای مختلف جامعه خویش را به خوبی بشناسند و از مواضع و افکار آنان به خوبی مطلع باشند تا بتوانند با هر یک متناسب با اندیشه و ایده هایشان برخورد مناسب را تدارک ببینند؛ زیرا همواره هدایتگران الهی مخالفان زیادی داشته و دارند: «وَکَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِی عَدُوّا مِنَ الْمُجْرِمینَ» (۲۰) ؛ «و این چنین برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران قرار دادیم..»
از سوی دیگر مخالفان دین الهی نیز هیچ گاه یکسان نبوده اند، بلکه هر یک مرام و گرایش و افکار خاصی داشته اند. امام حسن عسکری علیه السلام با آگاهی کامل از جریانهای عصر، مواضع خود را اعلام میکرد و به این طریق گروههای زیادی از مردم را از سرگردانی نجات میداد. نمونههایی از اعلام مواضع حضرت چنین است:
الف) واقفیها
واقفیان سلسله امامت را تا حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام میپذیرند و بنیانگذاران آن تعدادی از یاران امام صادق و کاظم علیهماالسلام بودند و از جمله آنان، زیاد بن مروان، علی بن ابی حمزه و عثمان بن عیسی میباشند. دلیل توقف آنان، دلبستگی به اموال زیادی بود که باید به امام بعدی میسپردند. شیخ طوسی مینویسد: بعد از شهادت امام موسی بن جعفر علیهماالسلام هفتاد هزار دینار نزد زیاد قندی و سی هزار دینار و پنج کنیز و خانهای در مصر نزد عثمان بن عیسی رواسی بود. امام رضا علیه السلام آنها را طلب کرد. ابن ابی حمزه امامت او را منکر شد و اموال را نداد. زیاد قندی همچنین کرد. ولی عثمان بن عیسی ضمن نامهای به امام رضا علیه السلام نوشت: پدرت از دنیا نرفته و همچنان زنده است و کسی که بگوید او مرده، سخن بیهودهای گفته است…. (۲۱)
امام حسن عسکری علیه السلام در خصوص این گروه منحرف بارها اعلام موضع کرد و افراد زیادی را از ورطه انحراف آزاد کرد. احمد بن مطهر میگوید: یکی از یاران ما از مردم جبل (قهستان) به ابومحمد علیه السلام نامهای نوشت و پرسید: کسانی را که در مورد امامت موسی بن جعفر علیهماالسلام توقف کرده (و جانشین او را نپذیرفته اند) دوست داری یا از آنان بیزاری میجویی؟ حضرت پاسخ داد: آیا برای عمویت آمرزش میخواهی! خداوند عمویت را نیامرزد. از او بیزاری بجوی و من در پیشگاه خدا از آنها بیزاری میجویم. با آنها سر دوستی نداشته باش، از بیمارانشان عیادت نکن، در تشییع جنازه هایشان حاضر نشو و هرگز بر جنازههای آنها نماز مگزار. خواه امامی را از ناحیه خدا انکار کرده باشند، خواه امامی را که امامتش از سوی خدا نیست، بر امامان افزوده باشند، یا قائل به تثلیث (سه خدایی) باشند. کسی که امامتِ آخرین فرد ما را انکار کند، گویا امامت اولین ما را انکار کرده و کسی که تعداد ما را اضافه بداند، مانند کسی است که از تعداد ما کاسته است و امامت ما را انکار کرده است..» (۲۲)
شخص سؤال کننده نمیدانست که عمویش واقفی است و امام با این روش او را از این موضوع مطلع کرد.
ب) صوفیه
گروه منحرف دیگر در عصر امام، صوفیه بودند؛ جماعتی که از ابتدای پیدایش به دست ابوهاشم کوفی، عدهای از مسلمانان را فریب داد و از اسلام راستین منحرف ساخت. امام عسکری علیه السلام درباره آنان و رئیس قومشان، حدیثی از امام صادق علیه السلام را یادآوری فرمود: از امام جعفر صادق علیه السلام درباره ابوهاشم (کوفی) سؤال شد. فرمود: فردی بسیار فاسد العقیده بود. مسلکی به نام تصوف اختراع کرد و آن را مرکزی برای اعتقادات پلید خود قرار داد. (۲۳)
ج) ثنویه
این فرقه منحرف در زمان امام عسکری علیه السلام پدید آمد و به نوشته مجمع البحرین: آنها فرقهای از مجوس اند و به دو اصل خیر و شر (نور و ظلمت) و پیامبری حضرت ابراهیم علیه السلام معتقدند. (۲۴) امام حسن عسکری علیه السلام نسبت به این گروه بسیار حساس بود. شیخ حر عاملی از کشف الغمه از ابوسهل بلخی نقل میکند: یکی از یاران نامهای به امام نوشت و درخواست کرد درباره پدر و مادرش دعا کند. امام علیه السلام چنین نوشت: «رَحِمَ اللّه ُ والِدَتَکَ وَالتّاءُ مَنْقُوطَهٌ؛ (۲۵) خداوند مادرت را بیامرزد و تاء دو نقطه است..» یعنی کلمه تاء دو نقطه است نه یاء که والدیک بشود. چون پدرش ثنوی بود و امام نمیخواست برای پدر او دعا کند.
د) مفوّضه
این گروه معتقد بودند خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را آفرید و آفرینش دنیا را به او سپرد و او هم عهده دار آفرینش هر چه در دنیاست، شد. برخی هم گفته اند این کار به علی علیه السلام سپرده شد. (۲۶) شیخ صدوق مینویسد: به اعتقاد ما غُلات و مفوّضه به خدای عزوجل کفر ورزیده اند و از یهود و نصارا و مجوس و قدریه و حروریه و کلیه بدعت گذاران و منحرفان بدترند. (۲۷)
امام حسن عسکری علیه السلام به شیوههای گوناگون درباره آنان اعلام موضع میکرد که از نمونههای شگفت انگیز آن پاسخ توسط فرزند خردسالش (امام عصر علیه السلام) در حضور حضرت میباشد. گروهی از مفوضه، کامل بن ابراهیم مدنی را نزد ابومحمد علیه السلام فرستادند. وی وارد شد و کنار دری که پرده داشت نشست. همان لحظه نسیمی وزید و گوشه پرده کنار رفت. کودکی چهار ساله را دید که گفت:ای کامل بن ابراهیم! گفت: بلیای مولای من! آن کودک فرمود: نزد ولی اللّه آمدهای که… درباره سخن مفوضه بپرسی؟ آنان دروغ گفتند. بلکه دلهای ما ظرف مشیت و اراده خدای عزوجل است. هرگاه بخواهد، ما هم میخواهیم و خداوند میفرماید: «وَما تَشاؤُونَ اِلاّ اَنْ یشاءَ اللّه ُ». (۲۸) آن گاه امام عسکری به او فرمود: چرا نشسته ای؟ پاسخت را داد، برخیز! (۲۹)
ه) قیام صاحب الزنج (فتنهای سیاسی)
در کنار انحرافات اعتقادی و فرهنگی، از فتنههای سیاسی نیز نباید غافل ماند که مشهورترین آنها قیام صاحب الزنج است. رهبری این قیام را شخصی فاسد و منحرف به عهده داشت که خود را علی بن محمد بن احمد بن عیسی بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب میخواند. به گفته مسعودی «در شب ۵ شنبه ۲۷ رمضان ۲۵۵ در بئر نحْل بین شهر الفتح و کرخِ بصره قیام کرد. تاریخ نگاران به اتفاق وی را علوی نمیدانند و دیدگاهش همان دیدگاه خوارج بود..» (۳۰)
وی به هوادارانش میگفت: نبوت به من عرضه شد، ولی نپذیرفتم، چون مشکلاتی داشت که ترسیدم تحمل آنها را نداشته باشم. (۳۱) بر اثر قیام وی خسارات زیادی به مردم بصره وارد شد. وی چند بار به آن شهر حمله کرد و تعداد زیادی را کشت و دارایی مردم را غارت کرد و مسجد جامع را آتش زد. جنگ وی با حکومت عباسی حدود چهارده سال و چهار ماه و شش روز طول کشید و با قتل وی توسط موفّق خلیفه عباسی (۲۷۰ ه. ق) قیام خاتمه یافت. وی خود را به دلایل متعدد به اهل بیت علیهم السلام منتسب میکرد، ولی امام عسکری علیه السلام علاوه بر تأیید نکردن قیام وی، با اعلام موضع، شیعیان را از انحراف و خطر میرهانید. از جمله، محمد بن صالح خثعمی میگفت: تصمیم گرفتم ضمن نامهای از ابومحمد علیه السلام درباره صاحب الزنج بپرسم، ولی فراموش کردم. امام در جواب نامه علاوه بر سؤالهای مکتوب من، نوشته بود:.». و صاحب الزنج از ما نیست..» (۳۲) مرحوم محدث قمی مینویسد: امام علیه السلام نسبت او را به اهل بیت نفی کرد. بنابراین، از حیث نَسب و مذهب و عمل نیز نفی شده است. (۳۳)
پاورقی
- دلائل الامامه، ص۴۲۳، ح۱۱۳۸۴٫ و اختلاف در نظریهها ر. ک: الکافی، ج۱، ص۵۰۳؛ الارشاد، ص۳۳۴؛ الدروس، ج۲، ص۱۵؛ مصباح المتهجد، ص۷۹۲؛ تاج الموالید در مجموعه نفیسه، ص۱۳۳؛ بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۳۶٫
- «امهام ولد یقال لها حدیث [وقیل سوسن] »، الکافی، ج۱، ص۵۰۳ و کشف الغمه، ج۲، ص۴۰۲؛ «اسم امه علی مارواه الاصحاب سلیل رضی اللّه عنها وقیل حدیث والصحیح سلیل»، عیون المعجزات، ص۱۳۴٫
- کشف الغمه، ج۲، ص۴۰۲٫
- المناقب، ج۴، ص۴۲۱؛ بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۳۶٫
- الارشاد، ص۳۴۶٫
- المناقب، ج۴، ص۴۲۲؛ دلائل الامامه، ص۴۲۳٫
- الکافی، ج۱، ص۵۰۳٫
- تحف العقول، ص۴۸۵٫
- همان، ص۴۸۷٫
- بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۵۸٫ (انّ فی الجنه بابا یقال له المعروف. لایدخله الا اهل المعروف… وقال: نعم قدّم علی ما انت علیه، فان اهل المعروف فی الدنیا اهل المعروف فی الاخره. جعلک اللّه منهم یا اباهاشم ورحمک)
- احتجاج، ج۲، ص۲۶۷٫
- هدایه الکبری، ص۳۴۱٫
- توبه/۱۶٫
- اصول کافی، ج۱، ص۵۰۸٫
- تحریم/۶: «در آنچه خداوند به آنها امر کرده است، نافرمانی نمیکنند و هر چه امر شوند، انجام میدهند..»
- انبیاء/۱۹ و ۲۰: «هر چه در آسمانها و زمین است از آن خداست و کسانی که در نزد او هستند (فرشتگان) از بندگی و عبادت او سرپیچی نکنند و ملول نشوند. شب و روز بدون آنکه سستی کنند به تسبیح او مشغول اند..»
- انبیاء/۲۶ و ۲۷: «بلکه [فرشتگان] بندگان گرامی داشته شده هستند که خدا را به گفتار پیشی نمیگیرند و به امر او کار میکنند..»
- یوسف/۱۰۹: «و ما نفرستادیم پیش از تو جز مردانی از اهل شهرها که به آنها وحی میکردیم..»
- احتجاج طبرسی، ج۲، ص۲۶۵٫
- فرقان/۳۱٫
- الغیبه، ص۴۳٫
- بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۷۴؛ کشف الغمه، ج۳، ص۲۱۹٫ آن حضرت در نامهای به شخص دیگر پاسخ داد: آری، در نمازت آنان را لعنت کن. (بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۶۷٫)
- سفینه البحار، ج۲، ص۵۷٫
- مجمع البحرین، ص۱۶٫
- با خورشید سامرا، ص۲۶۵، به نقل از اثبات الهداه، ج۳، ص۴۲۷، ح۱۰۳٫
- مجمع البحرین، ص۳۳۲؛ معجم الفرق الاسلامیه، ص۲۳۵٫
- شرح باب حادی عشر، ص۹۹؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۳۴۲٫
- انسان/۳۰٫
- الغیبه، ص۱۴۸؛ الخرایج، ج۱، ص۴۵۸٫
- مروج الذهب، ج۴، ص۱۹۵٫
- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۸، ص۱۵۸٫
- المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۲۸٫
- سفینه البحار، ج۱، ص۵۵۹٫
بازدیدها: ۶۱۸