بسم الله الرحمن الرحیم
فیش منبر
شرح خطبه فدکیه
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی
کانال فیش منبرومرثیه درایتا
عرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir
جلسه ششم
شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،
الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محّمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه
الله علی اعدائهم اجمعین.
حضرت زهرا(س) در ادامه میفرمایند:
* وَ رَغْبَهٍ وَ إیْثارٍ
و پیامبر با رغبت و از خودگذشتگی قبض روح شد.
* فَمُحَمَّدٍ مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدّارِ فی راحَه
پس پدرم از سختیها و رنجهای این دنیا راحت شد. در واقع این عبارت نوعی تعریض به عملکرد مردم هم بود.
* قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِکَهِ الأبْرارِ وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفّارِ وَ مُجاوِرَهِ الْمَلِکِ الْجَبّارِ
همانا گرداگرد آن حضرت را فرشتگان نیکسرشت احاطه کردهاند و آن حضرت مشمول رضایت پروردگار غفار و در قرب سلطان جبّار است. در این عبارت هم اشاره به مقام رضوان الله است که بالاترین مقامات معنویۀ پس از مرگ است و هم به جبّار که صیغۀ مبالغه است به معنای زیاد جبرانکننده نه به معنی قهّار زیرا قرینۀ آن در بالا موجود است که غفّار است. یعنی آن سلطان وجودی که هر نقصی را جبران میکند خداوند است.
* صَلّی اللّهُ عَلی أبی نَبِیَّهِ وَ أَمِینِه عَلَی الْوَحی وَ صَفِیِّهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ رَضِیِّهِ
درود خداوند بر پدرم که پیامبری الهی و امین خداوند در وحی و برگزیده و منتخب اوست. پیامبری که خدا او را از میان خلق برگزید.
* وَالسَّلامُ عَلَیْهُ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ
درود بر او و رحمت و برکات پروردگارش بر او باد.
حضرت زهرا(س) تا اینجا تاریخچهای از خلقت بیان، و بعد فهرستی از اصول اعتقادات ارائه کرد و از مبدأ تا معاد را گفت و بالاخره در نبوّت پیامبر اکرم(ص) بحث کرد.
* ثُمَّ الْتَفَتَتْ إلی الَْمجْلِسِ وَ قالَتْ: اَنْتُمْ عِبادَ اللّهِ نَصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ
پس حضرت(س) رو کرد به کسانی که در مسجد نشسته بودند و آنها را مخاطب قرار داد و گفت شما ای بندگان خدا، مورد امر و نهی خدا هستید. نصب به معنی علامت است؛ مثل بیرقها و علامتهایی که در مکانهایی قرار میدهند. یعنی شما کسانی هستید که پیغمبر خاتم را ادراک کردهاید و با او مصاحبت داشتهاید، چه مهاجر و چه انصار. یعنی شما حتّی برای آنها که در این مجلس نبودند و برای آیندگان تابلو هستید، علامتی هستید که گویای همۀ مسائل است. یعنی شما محور احکام الهی هستید که دیگران از شما که پیغمبر را درک کردهاید اطاعت کنند.
* وَ حَمَلَهٌ دینِهِ وَ وَحْیِهِ
و شما حاملین دین خدا و وحی او هستید. یعنی شما مهاجرین و انصار بودید که نزول قرآن و وحی و مصاحبت پیغمبر اکرم(ص) را درک کردید. یعنی با اینکه حامل وحی به یک معنا پیغمبر اکرم(ص) است امّا شما ای تابلوهای تاریخ بشریت، شما باید این دین را به دیگران از موجودین در محلهای دیگر و آیندگان منتقل کنید. حمل دین و وحی همین رسالت رساندن صحیح بدون کم و زیاد به دیگران است.
* وَ اُمَناءُ اللّهِ عَلی اَنْفُسِکُمْ وَ بُلَغاؤُهُ إلَی الْأُمَمِ
شما باید امینهای خدا باشید نسبت به خودتان و باید رسانندگانی باشید از ناحیۀ خداوند به امّتها. یعنی خدا شما را امین خود قرار داده است و اشاره است که به خودتان خیانت نکنید و برخلاف آنچه میدانید عمل نکنید.
* وَ زَعَمْتُمْ حَقّاً لَکُمْ؟
و آیا شما گمان میکنید که این مقامها حق شما بود؟ سزاوار شما بود؟ آیا شما مستحق بودید که تابلو برای بشریت بشوید. یعنی شما که به خود خیانت و جنایت کردید آیا امین بودید؟ شما به تاریخ بشریت خیانت کردید.
از اینجا حضرت شروع به اعتراض میکنند. اشاره به اینکه شما لایق این مقام یعنی امامت و خلافت نیستید چون هم به خودتان و هم به امّتها خیانت کردید و رعایت امانت الهی را نکردید و مسیر دین خدا پس از رحلت پیغمبر منحرف ساختید لذا شایستگی این مقام را ندارید. دلیل این امر را حضرت در عبارت بعد میفرمایند:
اشاره به غدیرخم
* لِلّهِ فیکُمْ عَهدٌ قَدَّمَهُ اِلَیْکُمْ وَ بَقِیَّهٌ اسْتَخْلَفَهٰا عَلَیْکُمْ
برای خداوند در بین شما عهد و پیمانی است که آن را سابقاً به شما گفتهاند و برای خداوند میان شما یادگاری است که خداوند آن را خلیفه بر شما قرار داد. در اینجا باید دید مراد از عهد و بقیه چیست؟ ظاهر این است که عهد آن چیزی است که میگیرند و بقیه آن چیزی است که میگذارند. یعنی عهد، وصیت و سفارش است و بقیه، آن چیز است که شخص بعد از خود در اهلش باقی میگذارد. پس اینها دو چیزند نه یکی. در اینجا احتمال اظهر این است که آن پیمان و عهد مربوط به عترت است، یعنی اشاره دارد به مسئلۀ ولایت امام علی(ع). پس حضرت زهرا(س) میفرمایند مگر شما نبودید که پیامبر اکرم(ص) از شما عهد گرفت. زیرا هنوز از غدیرخم چند ماه هم نگذشته است. غدیرخم ظاهرا در هجدهم ذی الحجّه بود تا این مجلس که برگزار شد هنوز دو ماه و نیم بیشتر نگذشته است. پیغمبر به همین مردم گفت
إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْن کِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتی
پس در عَهْد دو احتمال است: یکی این که منظور غدیرخم باشد و دیگر اینکه منظور کتاب الهی باشد که در این صورت باز هم کتاب خود دلالت بر عترت دارد و در آیۀ شریفه آمده است:
لااَسُئُلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرا اِلا الْمَوَدَّهَ فی الْقُرْبی[۱]
امّا ظاهر همان احتمال اوّل است زیرا کتاب در جملۀ بعد حضرت(س) آمده است. پس مراد از عهد همان عترت است، و مراد از بَقِیّه آن یادگار و خلیفهای است که در میان شما قرار داده است. این جمله نیز خود متضمّن اعتراض به عملکرد مردم است.
اهمیت و مقام قرآن کریم
* کِتابُ اللّهِ النّاطِقُ و الْقُرْآنُ الصّادِقُ وَ النُّورُ السّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاّمِعُ
کتاب گویای خداوند که گویا به حکم الهی است؛ صادق است و در او هیچ باطلی راه ندارد. نورش چنان تلألو میکند که فراگیر است. آن روشنیدهنده و درخشندهای که خود نورانی است و ظلمتها را از غیر خود میزداید.
* بَیِّنَهٌ بَصائِرُهُ، مَنْکَشِفَهٌ سَرائِرُهُ، مُتَجَلِّیَّهٌ ظَواهِرُهُ
حجت و برهانهای قرآن آشکار است یعنی در آن یک پیچیدگیای نیست که فقط دانشمندان خاصی بتوانند مخاطب آن باشند، در آن اسرار نهفته است ولی سربسته نیست. درست است که قرآن اسراری دارد که کسی به آن راه ندارد امّا هر کس به قدر فهمش با رعایت مقدماتی میتواند بهرهای بگیرد.
البته اشتباه نشود، این طور نیست که هر کس بدون آشنایی با مقدماتی مثل زبان، شأن نزول، روایات و… بتواند قرآن را ترجمه و تفسیر کند. در روایات هم آمده هر کس این گونه و بدون آگاهی لازم به تفسیر قرآن بپردازد در قیامت جایگاهش در آتش است؛[۲] چه رسد به آیات احکام قرآن که به این راحتی هر کسی نمیتواند از روی قرآن فتوی صادر کند. امّا دقت کنید اسرار قرآن سربسته نیست و میتوان به آنها دست یافت امّا با طی مقدمات. بعنوان مثال در یک کتاب پزشکی خیلی مطالب وجود دارد امّا هر کسی نمیتواند کتاب پزشکی را باز کند و از آن سر دربیاورد بلکه مقدمات خاص خود را لازم دارد.
* مُغْتَبِطَهٌ بِهِ أشْیاعُهُ
یعنی پیروان قرآن مورد غبطه و حسرت امّتهای دیگرند. اشیاع جمع شیعه است به معنی پیروان. یعنی آنها که به قرآن عمل میکنند مورد غبطه دیگرانند نه کسانی که به قرآن عمل نمیکنند. اشاره به این که قرآن هم درس زندگی دنیوی است و هم مربوط به امور اخروی. پس در این عبارت دو معنا وجود دارد اوّل اینکه قرآن دستورالعملی برای عمل است یعنی صرف اینکه پیروان آن را بدانند برای تکامل کافی نیست بلکه آنچه مهم است عمل به قرآن است و دوّم اینکه قرآن هم درس زندگی دنیوی و هم درس رستگاری اخروی است و پیروان واقعی قرآن هم در دنیا مورد غبطۀ دیگرانند هم در قیامت و آخرت.
* قٰائِدٌ إلَی الرِّضْوانِ التِّباعُهُ
پیروی کردن از قرآن انسان را رهبری میکند به رضوان، که رضوان بالاترین درجات بهشتی است و در قرآن کریم هم آمده است:
وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ اَکْبَرُ[۳]
* مُؤدٍّ إلی النَّجاهِ اسْتِماعُهُ
استماع قرآن سبب نجات میشود. در برخی از نسخهها اِسماع آمده، استماع با اسماع تفاوت دارد. استماع یعنی انسان مطلبی را دقیق و با تأمل و دقت گوش دهد، اما اسماع همان گوش کردن ظاهری است زیرا در آیۀ قرآن آمده است:
وَ إذا قُرِءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا[۴]
یعنی هرگاه قرآن خوانده شود استماع کنید. در این خطبه هم حضرت زهرا(س) دائماً آیات قرآن را میخواند پس در اینجا هم باید استماع باشد نه اسماع.
* وَ بِهِ تَنالُ حُجَجِ اللّهِ الْمُنَوَّرَهِ
و به واسطۀ قرآن، آدمی به حجّتهای نورانی خدا دست پیدا میکند. ببینید چقدر تعبیر زیباست. خود قرآن حجّت است و به وسیلۀ قرآن هم به حجّتهای نورانی دست مییابید یعنی به سنّت و عترت. همین قرآن خود میفرماید:
ما اتٰاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه[۵]
یعنی هر چه پیغمبر برایتان آورده بگیرید و در آیۀ دیگری از زبان رسول اکرم(ص) میفرماید:
لااَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاّ الْمَودَّهَ فِی الْقُرْبیٰ[۶]
یعنی رسول اکرم(ص) هیچ اجری از شما نمیخواهد مگر دوستی اهلبیتش را.
* وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَهُ وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَهُ وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَهُ وَ بَراهِینُه الْکافِیَهُ
و به وسیله قرآن به واجبات تفسیر شده و محرّمات منع شده و دلیلهای ظاهر و برهانهای کافی دست مییابید. یعنی به واجبات، محرّمات و ادلّه و براهینی که پشتوانه آنهاست دست پیدا میکنید.
* وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَهُ وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَهُ وَ شَرائِعُهُ الْمَکْتُوبَهُ
و به مستحبات و مباحات و احکام نوشته شده آن دست مییابید. عجیب است که حضرت زهرا(س) همۀ مسائل را به ترتیب ذکر کرده از مبدأ خلقت گرفته تا واجبات و محرّمات و مستحبّات و همینطور مباحات و حتّی احکام و قوانین را. سپس به ذکر آثار هر یک از اینها میپردازد و دوباره از اعتقادات شروع میکند.
آثار معارف اعتقادی و احکام الهی
* فَجَعَلَ اللّهُ الإیمٰانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ
یعنی خداوند ایمان را قرار داد برای پاکی شما از شرک. یعنی اثر ایمان پاک شدن دلها از کثافات است. به عبارت دیگر ایمان نور، و شرک ظلمت است.
* وَ الصّلاهَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ
و نماز شما را منزّه میکند از کبر، چرا؟ چون سراسر نماز کُرنش است. ابتدای نماز میگویی اللّه اکبر. یعنی او بزرگ است و همه کوچکند و خودت کوچکتر از همه. رکوع و سجده و همۀ اعمال و گفتار نماز حاکی از اقرار به نقص و کوچکی انسان در مقابل عظمت خداوند است.
* وَ الزَّکاهَ تَزْکِیَهً لِلنَّفسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ
و زکات را قرار داد تا نفس از آلودگی پاک شود و روزی وسعت یابد. در این بحث آنچه زیباست با هم بودن این دو معناست. یعنی تعلّق به مال دنیا نداشته باش، امّا نه اینکه اصلاً مال دنیا نداشته باشی بلکه تعلّق نداشته باشی، لذا از طرفی زکات میدهی از طرف دیگر وسعت در رزق مییابی.
* وَ الصِّیامَ تَثْبِیتاً لِلإِخْلاصِ
و روزه را برای تثبیت اخلاص قرار داد. در میان جمیع اعمالی که انسان برای خدا و قربه الی اللّه انجام میدهد یک عمل عبادی وجود دارد که هیچ مظهر ندارد و انسان میتواند آن را مخلصاً لِلّه یعنی فقط برای خدا انجام دهد و هیچکس هم نفهمد و آن عمل روزه است. اعمال دیگر هر یک نشانه و اثر ظاهری دارند که دیگران از آن باخبر میشوند امّا روزه را فقط آدمی میداند و خدا، مگر اینکه خود انسان بخواهد به دیگران بگوید که آن بحث دیگری است. پس اثر این عمل یعنی روزه همانا تثبیت اخلاص است.
* وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدِّینِ
و حج را برای رفعت دین قرار داد. حج از نظر باطن، ترک علائق و کوچ کردن انسان است و از نظر ظاهر همان اجتماع عظیم است که آیین یکتاپرستی و توحیدی را تقویت میکند.
* وَ الْعَدْلَ تَنْسیفاً لِلْقُلُوبِ
و عدالت را قرار داد برای اینکه دلها به هم وابسته و با هم هماهنگ شود.
اثر اطاعت از اهلبیت علیهمالسّلام
* وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ
و اطاعت ما اهلبیت را واجب کرد زیرا موجب نظم شریعت و ملّت میشود؛ چون همه بر محور یک امام جمع میشوند و اجتماع میکنند.
* وَ إمامَتَنٰا أمٰاناً مِنَ الْفُرْقَهِ
و امامت ما را محوری برای جلوگیری از تفرقه قرار داد. هر جماعتی اگر یک محور نداشته باشد که همه دور آن محور حرکت کنند بتدریج دچار چند دستگی و تفرقه و بالاخره نابودی میشود. پس امامت را واجب کرد تا هر کسی مدعی رهبری نشود و ملوکالطوایفی که موجب از بین رفتن دین است به وجود نیاید.
* وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلإسْلامِ وَ ذُلّاً لِأهْلِ الْکُفْرِ وَ النِّفاقِ
و جهاد را واجب قرار داد برای عزّت اسلام و ذلّت اهل کفر و نفاق.
وَ الصَّبْرَ مَعُونَهً عَلَی اسْتیجابِ الْأجْرِ
و بردباری را برای استحقاق پاداش قرار داد. شاید منظور پایداری در جهاد باشد.
* وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَهً لِلْعامَّهِ
و امر به معروف را برای مصلحت اجتماعی تعیین کرد تا جامعه به فساد کشیده نشود.
* وَ بِرَّ الْوالِدَیْنِ وِقایَهً مِنَ السَّخَطِ
و نیکی به پدر و مادر را واجب کرد برای مصونیّت آدمی از غضب الهی.
* وَصِلَهَ الْأرْحامِ مِنْساهً فِی الْعُمْرِ وَ مِنْماهً لِلْعَدَدِ
و صله رحم را قرار داد که موجب طولانی شدن عمر و وسیلهای برای تکثیر است. این هم طبیعی است که وقتی عمرها طولانی شد قهرا مرگ و میر کم شده و تعداد مسلمانها زیاد میشود، در صدر اسلام هم ازدیاد نسل مسلمین مورد احتیاج بود چون از نظر عدد در قلّت بودند.
* وَ الْقِصاصَ حَقْناً لِلدِّماءِ
و قصاص را واجب کرد برای حفظ خونها، طبعاً اگر کسی بداند در مقابل قتل، قصاص میشود خودبهخود دیگر اقدام به قتل و جنایت در جامعه کم میشود و در نتیجۀ قصاص، حرمت خون انسانها محفوظ میماند.
* وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضا لِلْمَغْفِرَهِ
و وفای به نذر را قرار داد تا انسان خود را در معرض مغفرت الهی قرار دهد.
* وَ تَوْفِیَهَ الْمکاییلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ
و وفا در کیل و وزن کردن را برای اینکه حق دیگران ضایع نشود، یعنی وفاداری به مقیاسها و موازین را واجب کرد تا دچار کمفروشی نشوید.
* وَ النَّهْی عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ
و نهی از شراب را قرار داد تا شما را از پلیدیها بازدارد.
* وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ إجْتِنٰاباً عَنِ اللَّعْنَهِ
و دوری از نسبت زشت دادن به دیگران را واجب کرد تا خود را در معرض لعنت الهی قرار ندهید.
* وَ تَرْکَ السِّرْقَهِ ایجابا لِلْعِفَّهِ
و ترک دزدی را واجب کرد تا عفیف و پاک بمانید.
* وَ حَرَّمَ اللّهُ الشِّرْکَ إخْلاصا لَهُ بِالرُّبوبِیَهِ
و خدا شرک را حرام کرد تا به ربوبیت او اخلاص پیدا کنید. خدا میگوید از دیگران پیوندت را قطع کن تا به من بپیوندی. گسستن از غیر پیوستن به ربّ را در پی دارد، و پیوند به خدا فقط اخلاص است.
دستورات کلّیّۀ قرآنی
از اینجا حضرت به بیان دستورات قرآن میپردازند:
* فَاتَّقُواللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ
پس حریم حق را پاس بدارید آن طور که سزاوار است حفظ حریم خدا. حضرت زهرا(س) تا اینجا فهرستی از واجبات و محرمات ارائه و سپس آثار هر یک را هم بیان کرد. حال میفرماید به این اوامر و نواهی مقیّد باشید و عمل کنید.
* وَ لاتَمُوتُنَّ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۷]
و مراقب باشید که از دنیا مسلمان بروید. یعنی طوری عمل کنید که در هنگام مرگ مسلمان مانده باشید.
* وَ أَطیعُواللّهَ فیما أمَرَکُمْ بِهِ وَ نَهاکُمْ عَنْهُ
و خدا را اطاعت کنید در آنچه به شما امر و نهی کرده است. یعنی اوامر او را عمل کن و نواهیاش را ترک کن.
* فَإنَّهُ «اِنَّمٰا یَخْشَی اللّهُ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمٰاءُ»[۸]
همانا بندگان دانای خدا از خدا بیم دارند. تا اینجا حضرت زهرا(س) به بیان اعتقادات از آفرینش گرفته تا اصول و فروع و اخلاقیات و آثار واجبات و محرمات پرداخت. امّا از اینجا لحن سخن تغییر میکند.
حضرت زهرا(س) خود را معرفی میکند
* ثُمَّ قٰالَتْ: اَیُّهَا النّاسُ، اِعْلَمُوا أنّی فاطِمَهُ و أبی مُحَمَّدٌ
سپس گفت ای مردم بدانید من فاطمهام و پدرم محمد(ص) است. اینجا آدمی به فکر میرود که مگر او را نمیشناختند که دوباره خود را معرفی میکند امّا دقت در عبارات بعدی مسئله را روشن میسازد.
* أقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً وَ لاأقُولُ ماأَقُولُ غَلَطاً و لا اَفعَلُ ما أفْعَلُ شَطَطاً
میگویم آنهم نه یکبار بلکه تکرار میکنم و هیچگاه در گفتارم اشتباه ندارم و کارهایی که انجام میدهم بر خلاف حقّ نیست. یعنی پس از معرفی خود که من فرزند چنان پدری هستم تأکید میکند که همۀ گفتار و کردارم صحیح و درست است و بلافاصله این آیه را قرائت میکند:
* لَقَدْ جٰائَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمؤمنینَ رَؤوُفٌ رَحیمٌ[۹]
هر آینه رسولی آمد از خودتان برای شما، وقتی بر شما سختی و فشار وارد میشد برای او سخت و ناگوار بود. در هر چه که خیر شما در آن قرار داشت او حریص بود یعنی میخواست به شما خیر برساند و نسبت به مؤمنین مهربان بود.
حضرت زهرا(س) در این عبارات میخواهد بگوید رسول خدا اینقدر غمخوار و دلسوز شما بود و همواره میخواست به شما خیر برساند. من دختر چنین کسی هستم. آیا رفتاری که با من کردید سزاوار بود؟! آیا صحیح بود؟… آدمی خیلی باید نفهم و دور از انصاف باشد که منظور این عبارات را درک نکند.
[۱]. شوری /۲۳٫
[۲]. در روایت آمده است: مَنْ فَسَّر الْقُرْآنَ بِرَأَیِهِ فَلْیَتَبوّاْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ.
[۳]. توبه /۷۲٫
[۴]. اعراف /۲۰۴٫
[۵]. حشر /۷٫
[۶]. شوری /۲۳٫
[۷]. آل عمران /۱۰۲٫ البته در آیه اتّقوا اللّه آمده است.
[۸]. فاطر /۲۸٫
[۹]. توبه /۱۲۸٫
بازدیدها: ۵۴۷