بسم الله الرحمن الرحیم
فیش منبر روشمند
هنر ولایتمداری و امام محوری
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
کانال فیش منبرومرثیه درایتا
عرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir
مسئله ولایت یکی از ارکان اصلی اسلام است که در احادیث و آیات نیز مورد تأکید قرار گرفته است. اهتمام پیامبر اکرم (ص) نیز که بارها از حضرت علی (ع) به عنوان وصی و ولی مؤمنان پس از خود یاد کرده، به خوبی اهمیت این جایگاه را نشان میدهد.
ایجاد انگیزه[۱]
آیه شریفهای در قرآن کریم وجود دارد که بارها در تأیید عظمت و بزرگی اهلبیت عصمت و طهارت (ع) از زبان افراد مختلف شنیده شده است. خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه[۲]؛ خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا قرار دهد.
نقل شده، مرد غریبهای که با امام علی (ع) دشمنی داشت، وارد مدینه شد، در حالی که زاد و توشه و سواری نداشت، نزد گروهی از اهل مدینه رفت و عرض حال کرد. به او گفتند: اگر بخواهی گره مشکل تو کاملاً حل شود، باید نزد حسن بن علی (ع) بروی. آن مرد شروع کرد به بدگویی از امام علی و امام حسن (ع)!
باز به او گفتند: به غیر آنها امیدی نیست، چارۀ تو فقط به دست حسن بن علی است. از ناچاری خدمت حضرت رسید و مشکل و گرفتاری خود را مطرح نمود. امام حسن (ع) با وجود اینکه از طرز تفکر او آگاه بود، امّا با کمال بزرگواری به او زاد و توشه و سواری داد و مشکل او را حل نمود.
آن مرد متعصب از عمل کریمانه امام حسن (ع) به شگفت آمد و صدا زد: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه»[۳]
در جای دیگری نقل شده: یکی از خوارج مدعی بود که امیرالمؤمنین علی (ع) در جنگ نهروان به خاطر کشتن خوارج گرفتار ظلم شده است.
او با کمال اطمینان اعلام کرد، اگر بدانم کسی هست که برای من ظالم نبودن علی (ع) را اثبات کند، به سویش میروم. امام باقر (ع) را به او معرفی کردند. او هم گروهی از یارانش را جمع کرد و به حضور امام رسید. بعد از سخنان امام و برشمردن فضائل حضرت علی (ع) توسط یاران امام، آن مرد برخاست و گفت: من بیشتر از این جمع به فضائل علی آگاهم، ولی اینها مربوط به زمانی است که حکمیت را نپذیرفته بود و او بعد از حکمیت کافر شد.
سخن در فضائل علی (ع) به حدیث خیبر رسید که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «لُاعطِینَّ الرّایهَ غَدا رَجُلاً یحِبُّ اللّهَ وَ رَسولَهُ، ویحِبُّهُ اللّهُ وَ رَسولُهُ، کرّارا غَیرَ فَرّارٍ، لا یرجِعُ حَتّی یفتَحَ اللّهُ عَلی یدَیهِ[۴]؛ فردا پرچم را به دست مردی میسپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند. پیاپی حمله میکند و هیچگاه گریزنده نیست. باز نمیگردد تا اینکه خداوند به دست او [قلعه را] فتح کند.»
آنگاه امام باقر (ع) فرمود: درباره این حدیث چه میگویی؟ گفت: حدیث درست است، ولی کفر علی (ع) بعد از این بود. امام فرمودند: آیا آن روز که خدا علی را دوست میداشت، میدانست که او در آینده اهل نهروان را خواهد کشت یا نه؟ مرد گفت: اگر بگویم نمیدانست، کافر میشوم، پس میدانست. حضرت فرمودند: آیا محبت خدا به علی (ع) از آن جهت بود که وی در خط اطاعت خدا، حرکت میکرد یا به خاطر عصیان او بود؟ مرد گفت: روشن است که دوستی خدا به خاطر بندگی و اطاعت علی بود.
سپس امام باقر (ع) فرمودند: اکنون تو در میدان مناظره مغلوب شدی، از جای برخیز و مجلس را ترک کن؛ زیرا محبت خدا به علی نشان میدهد که علی تا پایان عمر در راه اطاعت خدا گام برمیدارد و از مسیر رضای او خارج نمیشود و آنچه کرده، طبق وظیفه الهی بوده است.» در این لحظه مرد از جای برخاست و گفت: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه
همچنین نقل شده: یکی از دشمنان اهلبیت (ع) در مدینه، امام موسی بن جعفر (ع) را اذیت میکرد و هر وقت حضرت را میدید دشنام میداد و به علی (ع) ناسزا میگفت!روزی یکی از اصحاب حضرت عرض کرد: به من اجازه بده این مرد تبهکار را بکشم. امام موسی (ع) او را از این کار به شدت بر حذر داشت. سپس از حال آن مرد جویا شد. گفتند: در اطراف مدینه کشاورزی میکند، امام بر مرکب خود سوار شد و به سراغ او رفت، وقتی به مزرعه او رسید، مرد با ناراحتی فریاد زد: آهای! زراعت مرا لگدمال نکن.
امام کاظم (ع) همچنان به سوی او رفت تا به او رسید، با چهره خندان، احوالپرسی کرد و فرمود: تاکنون چقدر در این مزرعه خرج کردهای؟ گفت: صد دینار.
– امید داری، چقدر حاصل برداری؟
– علم غیب ندارم.
– من میگویم امیدواری چه مقدار برداشت کنی؟
مرد: امیدوارم دویست دینار بردارم.
امام کاظم (ع) کیسهای که صد دینار در آن بود به او داد و فرمود: این مبلغ را بگیر و خداوند آنچه را که امید برداشت از این مزرعه داری به تو بدهد. آن مرد گستاخ، در برابر اخلاق خوب حضرت، چنان تحت تأثیر قرار گرفت که همان لحظه از جا حرکت کرد سر امام را بوسید، خواهش کرد که از خطایش چشم بپوشد. امام کاظم (ع) در حالی که با لبخند که نشان میداد از تقصیرات او گذشته از آنجا برگشت.
چندی نگذشت که امام (ع) وارد مسجد شد دید همان مرد در آنجا نشسته است. وقتیکه امام را دید با کمال خوشرویی گفت: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه». اصحاب دیدند برخورد آن مرد خشن و گستاخ، به طور کامل عوض شده، دور او جمع شدند و گفتند: رفتار تو قبلاً چنین نبود. او بار دیگر امام را ستود و سؤالاتی پرسید و امام جواب او را داد و او رفت. آنگاه امام کاظم (ع) به اصحاب فرمود: این همان شخصی بود که شما از من اجازه گرفتید تا او را بکشید. اکنون میپرسم که کدامیک از این دو کار بهتر است؟ آنچه که شما میخواستید یا آنچه که من انجام دادم؟ با دادن اندکی پول، او را به راه آوردم و جلوی شرش را گرفتم.»[۵]
متن و محتوا
آری آیه «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه» بارها از زبان دوست و دشمن برای تائید ولایت ائمه (ع) تکرار شد؛ اما یکبار از زبان اول شخص عالم حضرت رسول (ص) در تأیید «ولایتپذیری» حضرت زهرا (س) صادر شد.
رسول خدا (ص) در پی درخواست حضرت زهرا (س)، دست کنیزی را در دست ایشان گذاشتند و فرمودند: «ای فاطمه! این از آن تو باشد، او را کتک نزنی؛ زیرا من دیدم که نماز میخواند و جبرائیل مرا از اینکه نمازگزاران را کتک بزنم، نهی کرده است. حضرت فاطمه (س) که دیدند رسول خدا و ولی امری که اطاعت از او واجب است، مرتّب سفارش کنیز را میکند، ازاین رو روی به حضرت کرد و عرض داشت: ای رسول خدا! یک روز کارهای خانه بر عهده من و یک روز بر عهده او باشد.» آنگاه اشک از دیدگان رسول خدا سرازیر شد و فرمودند: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه».[۶]
حضرت زهرا (س) وقتی حساسیت پیامبر گرامی اسلام را میبیند، اینگونه ولایتمداری خویش را و اطاعت از امر ولیّ خود را با پاسخی فراتر از انتظار، به اثبات میرساند.
در این جلسه قصد داریم یکی دیگر از هنرمندیهای حضرت زهرا (س) را مورد بررسی قرار دهیم و با تبیین این هنر متعالی حضرت، سرمشق و تحفهای برای زندگی خود برگیریم؛ اما
با خودم گفتم قلم بر پا کنم بهر زهرا مدحتی انشاء کنم
اشک چشمم فرصت انشاء نداد دست لرزید و قلم هم پا نداد
از فراسوی دلم آمد ندا تو کجا و مدحت خیر النساء
با دلی بشکسته و حالی خراب زیر لب گفتم مدد یا بوتراب
من نبودم لایق مدحش ولی مدح زهرا، گفتم از قول علی
ای بزرگ آفرینش فاطمه چلچراغ اهل بینش فاطمه
هنر ولایتمداری فاطمه (س)
حضرت زهرا (س) را باید بیتردید بزرگترین حامی و فدایی ولایت، شیداترین پروانه شمع امامت و پروانه عاشقی دانست که با سوختن و فدا کردن خود درس «ولایتمداری و امام محوری» را به همگان آموخته است.
مسئله ولایت یکی از ارکان اصلی اسلام است که در احادیث و آیات نیز مورد تأکید قرار گرفته است. اهتمام پیامبر اکرم (ص) نیز که بارها از حضرت علی (ع) به عنوان وصی و ولی مؤمنان پس از خود یاد کرده، به خوبی اهمیت این جایگاه را نشان میدهد.
خداوند متعال نیز در آیه ۶۷ سوره مائده ابلاغ ولایت را روز اتمام و اکمال دین میشمارد.
مسئله ولایت آنقدر برای خداوند متعال اهمیت دارد که یکی از ارکان اسلام معرفی شده است. امام باقر (ع) فرمودند: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلی خَمْسٍ: عَلَی الصَّلَاهِ، وَ الزَّکَاهِ، وَ الْحَجِّ، وَ الصَّوْمِ، وَ الْوِلَایَهِ؛ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوِلَایَهِ، فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هذِهِ» یَعْنِی الْوَلَایَه؛[۷] اسلام روی پنج پایه نهاده شده: نماز و زکات و روزه و حج و ولایت؛ و به چیزی مانند ولایت فریاد زده نشد، مردم آن چهار را گرفتند و این (ولایت) را رها کردند.»
این اهمیت کافی بود تا حضرت «امابیها» تمامقد به دفاع از این عمود خیمه اسلام برخیزد و در این راه روشنگری کند.
هنوز پنج سال از سن شریف و بزرگوارش نگذشته بود که با فریاد کشیدن علیه مشرکان و کافران مکه به حمایت از پیامبر (ص) شتافت و پیوسته از پدر حمایت و دفاع کرد، به ویژه در همان سالهایی که حضرت ختمیمرتبت (ص) با کفار قریش به جنگ برخاسته بود که تاریخ هرگز آن خاطرات را از یاد نمیبرد.
حضرت زهرا (س) در دوران کوتاه پس از رحلت پیامبر (ص) تا وفات به روشهای مختلف و در مقاطع گوناگون حق ولایت امام علی (ع) را یادآور شدند. این بانوی بزرگوار پهلویش شکست؛ اما لحظهای از یاری ولی امر خویش، از پای ننشست.
در تمامی دورهها و حتی امروز، ولایت مورد هدف تمامی دنیاطلبان برای رسیدن به اهداف شوم خود بوده است. ابوسفیان که همواره دشمن صف اول مسلمین بود و تا آخرین لحظه عمرش، دست از دشمنی برنداشت، با ظاهری عوامفریبانه خود را تسلیم رسول خدا (ص) کرد و شهادتین بر زبانش جاری کرد تا با نفوذ در لشکر رسول خدا از شرححال آنان باخبر شود و بررسی کند که آیا امکان جنگ با سپاه اسلام وجود دارد؟! ابوسفیان که شب را در خیمهگاه اسلام به سر برد، هنگام اذان صبح، وقتی مسلمانان را دید که دور رسول خدا (ص) جمع شدهاند و به آب وضوی ایشان تبرک میجویند، دریافت که هیچ سپاهی توان مقابله با مسلمین را ندارد، از این رو، به مکه رفت و به همگان توصیه کرد، سلاح بر زمین بگذارند و تسلیم رسول خدا شوند.
در این جنگ، تبعیت از ولایت جلوی جنگ و خونریزی را گرفت و آن را به صلح تبدیل نمود، آری هیچ دشمنی نمیتواند با جماعتی که صف به صف، تمامقد از رهبرش تبعیت میکند و همواره به سخنان رهبرش عمل مینماید، مقابله کند.
اما هرگاه شیطان سپاه اسلام را اغوا کند تا رهبر مسلمین را تنها بگذارند، ابتدا امت منشق میشود و بعد به راحتی از بین میرود. امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: «هر کسی به وقت یاری رهبرش در خواب باشد، زیر لگد دشمن بیدار میشود.»[۸]
حضرت زهرا (س) به عنوان اولین حامی و مدافع ولایت، آغازگر دفاع از حریم ولایت است. دفاعیات و مبارزات حضرت زهرا (س) از آن جهت مهم و سرنوشتساز است که الگویی برای مبارزه وجود نداشت و ایشان خود طراح مبارزه با تحریف و ترسیم کننده نقشه دفاع از ولایت شد و چون سیاستمداری قهرمان در صحنه، ظاهر شد.
سکوت اعتراضآمیز ولایت
پس از رحلت نبی اکرم (ص)، امیرالمؤمنین (ع) سیاست سکوت اعتراضآمیز و در عین حال همکاری حساب شده با خلفا را به عنوان بهترین راه نجات امت اسلامی از هلاکت و گمراهی برگزید.
این سیاست حضرت، موجب وحدت امت اسلام و کوتاه شدن دست بدخواهان و تحکیم حکومت اسلامی گردید؛ اما یک مشکل اساسی باقی ماند و آن اینکه سکوت امام موجب میشد، انحراف در امر خلافت نادیده گرفته شود؛ اگر همین روند از سوی خاندان اهلبیت (ع) ادامه مییافت، بیم آن میرفت که اندکاندک خط ولایت و تشیع در طول تاریخ محو شود.
در این شرایط تنها کسی که از موقعیت اجتماعی و قداست بسیار بالایی برخوردار بود و میتوانست با ایستادگی در برابر جریان حذف حضرت علی (ع) حقایق را برای حقطلبان روشن کند، حضرت زهرا (س) بود. لذا حضرت بیدرنگ این بار سنگین را بر دوش گرفت و با هنرمندی و با تمام وجود به دفاع از ولایت پرداخت؛ اما دفاع حضرت به شیوههای مختلفی صورت گرفته است، برخی از آن شیوههای هنرمندانه عبارتند از:
۱. تبیین شخصیت و جایگاه رفیع علی (ع) برای مردم
حضرت فاطمه (س) با جسارت و شجاعتی مثالزدنی، جریانی را که میرفت تا غدیر را قربانی آرزوها و هوسهای خود سازد و خود را جانشین پیامبر (ص) قلمداد کند، رسوا ساخت تا برای همیشه تاریخ، دستان پشت پرده این جریان نمایان شود. حضرت فاطمه زهرا (س) در برابر یکی از افراد نادان مدینه که در برابر آفتاب وجود امام، زبان به سرزنش گشوده بود، فرمودند: میدانی امام کیست؟
«وهُوَ الْاِمَامُ الرَّبَانِی وَالْهَیکلُ النُّورَانِی، قُطْبُ الْاَقْطَابِ وَسُلَالَهُ الْاَطْیابِ النَّاطِقُ بِالصَّوَابِ، نُقطَهُ دَائِرَهِ الْاِمَامَهِ وَاَبُو بَنیهِ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ الَّذَینَ هُمَا رَیحَانَتَی رَسُولِ اللهِ وَسَیدَی شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ[۹]؛ علی امامی ربانی و الهی و هیکلی نورانی و مرکز توجه تمام عارفان و خداپرستان و فرزندی از خاندان پاکان، نقطۀ دایرۀ امامت و محور اصلی امامت و پدر حسن و حسین، دو دسته گل پیامبر (ص) و دو بزرگ و سرور جوانان اهل بهشت است.»
همچنین فرمودند: «أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِی یقِیمَانِ أَوَدَهُمْ وَ ینْقِذَانِهِمْ مِنَ الْعَذَابِ الدَّائِمِ إِنْ أَطَاعُوهُمَا وَ یبِیحَانِهِمُ النَّعِیمَ الدَّائِمَ إِنْ وَافَقُوهُمَا[۱۰]؛ محمد و علی (ع) دو پدر این امت میباشند، کجیها را راست و انحرافات را اصلاح مینمایند، اگر مردم ایشان را اطاعت کنند، این دو آنها را از عذاب جاویدان نجات میدهند و اگر مردم با ایشان موافق و همراه باشند، این دو، نعمتهای پایدار خداوندی ارزانیشان میدارند.»
سپس فرمود: «أَنَّ السَّعِیدَ کلَّ السَّعِیدِ حَقَّ السَّعِیدِ مَنْ أَحَبَّ عَلِیاً فِی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِه[۱۱]؛ همانا سعادتمند [به معنای] کامل و حقیقی کسی است که امام علی (ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.»
در این مرحله حضرت زهرا (س) به صورت مستقیم وارد بحث دفاع از ولایت نمیشود، بلکه از شخصیت والای علی (ع) برای مردم سخن میگوید و با هنرمندی همگان را به مقایسه میان خلیفه وقت و علی (ع) وا میدارد و این یک شیوه هنرمندانه و زیبا است که تأثیر چشمگیری در افراد میگذارد.
۲. خنثیسازی توطئههای دشمن و پاسخ به شبهات
یکی از مهمترین تلاشهای هنرمندانه حضرت زهرا (س) در دفاع از ولایت، خنثیسازی توطئههای فکری دشمن و مقابله با سموم زهرآلود شبهات بود که اگر با پاسخی دندانشکن حضرت زهرا (س) همراه نمیشد، پیکر نیمهجان تشیع و بلکه کل اسلام را تشییع کرده و آن را در زیر خروارها خاک دفن میکردند.
«محمود بن لبید» میگوید: پس از رحلت پیامبر (ص)، حضرت زهرا (س) را در کنار قبر حضرت حمزه در احد، در حال عزاداری و گریه مشاهده کردم. فرصت را غنیمت شمرده، پرسیدم: … بانوی من! چرا امام علی (ع) سکوت کرد و حق خود را نگرفت؟
حضرت زهرا (س) پاسخ دادند: رسول خدا (ص) فرمودند: «مَثَلُ الْاِمَامِ مَثَلُ الْکعْبَهِ اِذْ تُؤْتَی وَلَا تَأْتِی[۱۲]؛ مثل امام مانند کعبه است؛ مردم باید در اطراف آن طواف کنند، نه آنکه کعبه دور مردم طواف نماید.»
حضرت در جواب بهانهجویان اینگونه میفرمود: «فَمَا جَعَلَ اللهُ لِاَحَدٍ بَعْدَ غَدِیرٍ خُمٍّ مِنْ حُجَّهٍ وَلَا عُذْرٍ[۱۳]؛ خداوند پس از غدیر خم، برای هیچکس عذر و بهانهای باقی نگذاشته است.»
آن حضرت در خطبهای به این سؤال پاسخ دادند که «چرا عدهای از امیرالمؤمنین (ع) اعراض نمودند؟» و فرمودند: «این عده اعراض نکردند، مگر به خاطر شمشیر او که سران مشرکین را درو کرد و به اینکه او نسبت به مرگ بیاعتنا بود و در جنگ آنچنان پیش میرفت که دشمنان را میگرفت و میکشت و برای رضای خدا خشم میگرفت.»[۱۴]
۳. یاری طلبیدن از مهاجرین و انصار
حمایت فاطمه (س) هرگز به نقل حدیث و روایت درباره شخصیت والاى على (ع) و تکیه کردن بر امامت و جانشینى او خلاصه نمىشد، بلکه فاطمه (س) همراه امام خود به مجالس انصار مىرفت تا شاید آنان را از خواب غفلت بیدار کرده و به یاری علی (ع) بشتابند و حق ایشان را بازستاند.
ابن قتیبه دینوری مورخ بزرگ مىنویسد: «على (ع) فاطمه (س) را سوار بر مرکب مىکرد و همراه خود شبانه به مجالس انصار مىبرد تا به دفاع از حق على (ع) پرداخته و از آنان یارى بطلبد.»[۱۵]
در روایت آمده که حضرت زهرا (س) همراه همسر و فرزندانش شبانه به در خانههای مهاجرین و انصار میآمد و میگفت: «ای مهاجرین و انصار! به یاری خدا بشتابید. من دختر پیامبر شما هستم و شما با آن حضرت بیعت کردهاید که از او و فرزندانش مثل خود و فرزندانتان دفاع کنید، بنابراین بر تعهدات خود عمل نمایید.»[۱۶]
در این حدیث آمده که حضرت زهرا (س) تاچهل شب متوالی این دعوت را ادامه داد.
۴. عدم بیعت با خلفای پیشین
از موارد دیگر حمایت فاطمه (س) از ولایت این بود که تا وقتى زنده بود، هرگز با خلیفه اول بیعت نکرد و نه تنها بیعت نکرد، بلکه با او همچنان در حال خشم و غضب و قهر بود تا اینکه از دنیا رفت و این سؤال بر ذهن همه اندیشمندان نقش بست که چرا فاطمه (س) با ابوبکر بیعت نکرد، در حالى که روایات زیادى مرگ بدون امام را مرگ جاهلی تعبیر کرده است.
آیا فاطمه (س) العیاذ بالله به وسیله بیعت نکردن با ابوبکر به مرگ جاهلى از دنیا رفته و یا حقیقتاً ابوبکر امام نبوده تا فاطمه به مفاد این روایت ملزم به بیعت با او باشد.
و اما با وجود زحمات فراوان و سختیهای طاقتفرسایی که حضرت زهرا (س) در مسیر دفاع از ولایت متحمل شد، در هنگام شهادت هم به دنبال مُهر تأیید امام خویش بر اعمال و رفتار خود بود، لذا اینگونه با ولی امر خویش سخن گفت: «ای پسر عمو! آیا در این مدّتی که تو با من معاشرت داشتی، دروغ و خیانت و مخالفتی از من دیدی؟» حضرت علی (ع) فرمودند: ابداً! به خداوند پناه میبرم! تو به وجود خداوند داناتری و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و گرامیتر و از خدا خائفتر از آنی که من تو را به علّت مخالفت کردن سرزنش نمایم.[۱۷]
از این پاسخ امام علی (ع) معلوم میشود که حضرت زهرا (س) در همه شئون زندگی، همواره تابع و یاور امیرالمؤمنین (ع) بوده است.
و اما امروز آزمون بزرگ ولایتمداری ما تبعیت از فقیه جامعالشرایطی است که مدبرانه زمام امور را به دست گرفته و با پیروی از بانوی گرامی اسلام، عَلَم مبارزه با کفر و نفاق را در اهتزاز نگه داشته است. ازاین رو وظیفه هر شیعه ولایتمدار، پیروی از ولایتفقیه است تا با تأسّی به حضرت زهرا (س) با سکوت ولیّ زمان خویش، سکوت و با فریاد او فریاد سر دهد.
گریز و روضه
اوج ولایتمداری حضرت زهرا (س) زمانی اتفاق افتاد که به درب خانه حضرت زهرا (س) آمدند با لگد درب خانه را شکستند: «فَدَخَلُوا عَلَی عَلِیٍّ (ع) وَ أَخْرَجُوهُ مُلَبَّبَا[۱۸]؛ سپس به درون خانه ریختند و گریبان علی (ع) را گرفتند و به سوی مسجد کشیدند.»
حضرت زهرا (س) فرمود: «به خدا اگر او را رها نکنید، موهایم را پریشان میکنم و گریبان چاک میزنم و حتماً بر سر قبر پدرم میروم و به درگاه خدا ناله میکنم.»[۱۹]
آه و ناله فاطمه (س) بر دل آن مردم حرمتشکن هیچ اثرى نکرد، آنان همچنان بر بردن ولى خدا به مسجد اصرار میورزیدند و فاطمه (س) به سختى جلوگیرى میکرد و میفرمود: چه زود سفارش پیامبر خدا را درباره ما اهلبیت فراموش کردید و از خدا نترسیدید.»[۲۰]
فاطمه همچنان از ولى خدا دفاع میکرد و على را محکم گرفته بود تا اینکه به وسیله شلاق قنفذ او را از على جدا کردند.
سپس حضرت زهرا (س) دست امام حسن و امام حسین (ع) را گرفت و به سوی قبر پیامبر (ص) به راه افتاد. تا چشم امام علی (ع) به این صحنه افتاد، به سلمان فرمود: ای سلمان! دختر پیامبر را دریاب. من میبینم که دو طرف مدینه زیر و رو میشود. به خدا اگر این کار را بکند زمین، شهر مدینه را با اهلش میبلعد.»
لذا سلمان خود را به فاطمه (س) رساند و گفت: ای دختر پیغمبر! خدا پدرت را از رحمتش مبعوث کرد. منصرف شو. فاطمه (س) فرمود: دیگر صبر ندارم. بگذار تا سر قبر پدرم بروم. در این هنگام سلمان گفت: علی (ع) مرا به سوی تو فرستاد و تو را امر کرد که بازگردی.
«فَقَالَتْ أَسْمَعُ لَهُ وَ أُطِیعُ فَرَجَعَتْ» در اینجا فاطمه (س) فرمود: به حرف او گوش میدهم و اطاعت میکنم.» سپس بازگشت.[۲۱]
آری حضرت زهرا (س) اینگونه از ولایت دفاع نمود و همگان را به یاری طلبید؛ اما هیچکسی از مردم مدینه به یاری آن پاره تن پیامبر (ص) نرفت.
بابا چه بیوفا شده دنیای بعد تو من ماندم و مصائب عظمای بعد تو
چشمانتظار رفتن تو بود امتت شعله کشید فتنه ز فردای بعد تو
داغت برای فاطمه سنگین تمام شد پشت مرا شکسته قضایای بعد تو
اصحاب تو چه زود به ما پشت پا زدند آری گواه فاطمه شبهای بعد تو
دارد به قتل حجت حق حکم میکند اجماع این سقیفه و فتوای بعد تو
یا حضرت زهرا (س)، اینجا کسی به داد شما نرسید، در کربلا هم کسی نبود، لبیک حسین (ع) را پاسخ بگوید. آن زمانی که صدا بلند کرد: «هَلْ مِنْ ذَابٍ یَذُبُ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ … هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ فِی إِغَاثَتِنَا[۲۲]؛ آیا دفاعکنندهاى هست که از زنان و بچگان پیامبر خدا دفاع نماید؟ … آیا فریادرسى هست که براى فریادرسى ما به خدا امیدوار باشد؟
منبع
[۱]. تلفیقی از ابهام در موضوع و داستان.
[۲]. انعام/۱۲۴.
[۳]. بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۲۶.
[۴]. الکافی، ج ۸، ص ۳۵۱.
[۵]. الارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص ۲۳۳ و إعلام الورى بأعلام الهدى، ص ۳۰۶.
[۶]. عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج ۱۱- قسم ۱، ص ۳۵۳.
[۷]. الکافی، ج۳، ص ۵۳.
[۸]. غررالحکم و درر الکلم، ص ۴۲۲.
[۹]. نهج الحیاه، ص۴۴، حدیث ۲۰.
[۱۰]. همان، ص۳۶، حدیث ۱۵.
[۱۱]. همان، ص۴۹، حدیث ۲۶.
[۱۲]. بحارالانوار، ج ۳۶، ص۳۵۳.
[۱۳]. نهج الحیاه، ص۵۲، حدیث ۱.
[۱۴]. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۶۰.
[۱۵]. الامامه والسیاسه، ج ۱، ص ۹۱.
[۱۶]. عوالم، ج ۱۱، ص ۶۰۰.
[۱۷]. زندگانی حضرت زهرا علیها السلام (ترجمه جلد ۴۳ بحار الأنوار)، ص ۶۳۱.
[۱۸]. الاختصاص، ص ۱۸۶.
[۱۹]. الاختصاص، ص ۱۸۶.
[۲۰]. نوادر الاخبار، ص ۱۸۳.
[۲۱]. الإختصاص، ص ۱۸۶.
[۲۲]. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۶.
بازدیدها: ۵۵۴