بسم الله الرحمن الرحیم
فیش مدیحه
حضرت زینب سلام الله علیها
****
کانال فیش منبرومرثیه درایتا
عرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir
فیش مدیحه حضرت زینب سلام الله علیها |
|||
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ سلام بر تو اى دخت رسول خدا. سلام عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَهَ وَخَدیجَهَ، اَلسَّلامُ بر تو اى دخت فاطمه و خدیجه. سلام عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ بر تو اى دختر امیر مؤمنان. سلام بر تو اى یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا خواهر حسن و حسین. سلام بر تو اى بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ، دختر ولىّ خدا. سلام بر تو اى خواهر ولىّ خدا. اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا عَمَّهَ وَلِیِّ اللهِ وَرَحْمَهُ اللهِ سلام بر تو اى عمه ولى خدا و رحمت خدا وَبَرَکـاتُهُ ای دست خدا و فوق هر دست علی ای رشته ی کائنات در دست علی دست من و دامنت که امروز تورا قنداقه ی زینب است در دست علی ***** زیبایی گلشن علی زینب بود پرورده دامن علی زینب بود بر خصم شکست داد ولی خود نشکست آیینه نشکن علی زینب بود |
مقدمه | ||
علامه حاج میرزا حسین نوری، صاحب مستدرک، از سید محمد باقر سلطان آبادی، که از بزرگان و شخصیتهای با کمال بود، نقل می کند که گفت: من در بروجرد به بیماری شدید درد چشم مبتلا شدم، چشم راستم ورم کرد و به طوری ورم بزرگ شد که سیاهی چشمم پیدا نبود، و از شدت درد، خواب و آرامش نداشتم، نزد همه پزشکان رفتم، و مداوای آنها بی نتیجه ماند، و آنها از درمان آن، اظهار ناتوانی کردند. بعضی می گفتند تا شش ماه باید تحت درمان باشی، و بعضی می گفتند تا چهل روز نیاز به درمان است. بسیار محزون و غمگین بودم، تا اینکه یکی از دوستان به من گفت: بهتر است که به زیارت قبر منور ابا عبدالله الحسین (ع) بروی، و از آن حضرت شفا بگیری، من عازم هستم، بیا با من با هم به کربلا برویم. گفتم با این حال چگونه سفر کنم، مگر طبیب اجازه بدهد. به طبیب مراجعه کردم، گفت: برای تو سفر روا نیست، اگر مسافرت کنی، به منزل دوم نمی رسی، مگر اینکه به طور کلی نابینا می شوی. به خانه بازگشتم، یکی از دوستانم به عیادت آمده، و گفت: بیماری چشم تو را جز خاک کربلا و تربت شهدا و مریضخانه اولیای خدا شفا نبخشد، در ضمن شرح حالش را گفت که نه سال قبل مبتلا به تپش قلب بود، و از درمان همه پزشکان مأیوس شد، و تنها از تربت امام حسین (ع) شفا یافت. من با توکل به خدا با کاروان کربلا به سوی کربلا حرکت کردم، در منزلگاه دوم درد چشمم شدت یافت، بر اثر فشار درد، چشم چپم نیز درد گرفت، همسفران مرا سرزنش کردند که سفر برای تو خوب نیست، بهتر است مراجعت کنی. همچنان در ناراحتی و حیرت به سر می بردم هنگام سحر درد چشمم آرام گرفت و اندکی خوابیدم. در عالم خواب حضرت زینب (س) را دیدم به محضرش رفتم و گوشه مقنعه او را گرفتم و بر چشمم مالیدم، سپس از خواب بیدار شدم، از آن پس هیچ گونه درد و رنجی در چشمم احساس نکردم، و چشم راستم همچون چشم چپم خوب شد. ماجرا را به همراهان و دوستان گفتم، آنها چشمان مرا نگاه کردند، دیدند هیچ فرقی بین دو چشم من نیست، و هیچ اثری از ورم و زخم دیده نمی شود. این کرامت حضرت زینب (س) را برای همه نقل نمودم. محدث نوری نظیر این مطلب را در مورد شفای ملافتحعلی سلطان آبادی که از اوتاد پارسایان بزرگ بود، نقل نموده است [۱] .
|
متن مدیحه | ||
|
شعر | ||
[۱] ریاحین الشریعه ج ۳ ص ۱۶۳ و ۱۶۴٫ و دویست داستان از فضایل، مصایب و کرامات حضرت زینب ؛ عباس عزیزی
|
منابع |
بازدیدها: ۴۹۰