فیش مرثیه حضرت ام البنین

بازدید: 894 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم

فیش مرثیه

حضرت ام البنین سلام الله علیها

کانال فیش منبرومرثیه درایتا

https://eitaa.com/fishemenbar

عرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir

اَلسَلَامُ عَلَیکِ یَا اُمَ البَنینَ، یَا مَن اخَتَارَهَا اللهُ زَوجَهَ لِأَمیرِالمُؤمِنیِنَ(علیه السلام)

هنگام مراجعت کاروان اسرای کربلا به مدینه، امام سجاد(علیه السلام) بشیر را به مدینه روانه کردند تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت کاروان امام حسین(علیه السلام) با خبر کند.

بشیر وقتی به مدینه رسید، در ورودی شهر مدینه ندا داد :

📜یَا اَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقَامَ لَکُمْ بِهَا،

قُتِلَ الحُسَیْنُ‏(ع) فَادْمَعِى مِدْرَارُ،

اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَربَلاءَ مُضَرَّجٌ،

وَ الرَّأْسُ مِنهُ عَلَى القَنَاهِ یُدَارُ

اى مردم مدینه! دیگر مدینه جاى ماندن نیست، حسین‏(ع) کشته شد.

پس باید چشم‏ ها بر او پیوسته بگریند. جسم او در کربلا آغشته به خون و سرش بالاى نیزه‏ ها گردانیده شد.(۱)

سپس بشیر در مدینه ام‏ البنین(س) را ملاقات کرد و خبر شهادت فرزندانش را به او داد.

بشیر به او گفت :

ای ام البنین! عباس را کشتند!

ام‏ البنین پرسید :

از حسین(ع) مرا خبر بده!

و بشیر به همین ترتیب خبر شهادت هر چهار فرزند بزرگوارش را به او داد.

ام‏ البنین با صبر و بصیرتى بى‏ نظیر پرسید :

📜یَا بَشِیرُ اَخبِرنِى عَن اَبِى عَبدَاللهِ الحُسَینِ(ع)!

اَولَادِى وَ مَن تَحتَ الخَضرَاءَ کُلُّهُم فِدَاءُ لِاَبِى عَبدِاللهِ الحُسَینِ(ع)

اى بشیر! خبر از [امام من] اباعبدالله الحسین(ع) بده!

فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان است فداى اباعبدالله(ع) باد.(۲)

و آنگاه که بشیر خبر شهادت مولا و امام او، حسین بن‏ على(ع) را به او داد، آهى کشید و با دنیایى از غم و اندوه گفت :

قَد قَطَعتَ نِیَاطَ قَلبِى

آه که بندهاى قلبم را پاره پاره کردى.(۳)

به این ترتیب ام البنین شهادت چهار پسر رشید خود را درک کرد و در سوگ آنها نشست.

او براى پسران خود ندبه و گریه مى‏ کرد.

گاهى در بقیع مى‏ نشست و ندبه‏ هاى جانسوزى سر می داد.

زنها هم دور او جمع مى‏ شدند.

این صحنه به قدری جانسوز بود که مروان بن حکم حاکم مدینه، با آن همه دشمنى و قساوت گاهى به آنجا مى‏ آمد و مى‏ ایستاد و مى‏ گریست.

از جمله ندبه‏ هایش این است :

لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ،

تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ،

کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ،

وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ،

أَرْبَعَهٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ،

وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِین،

تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ،

فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعا طَعِینَ

اى زنان! من از شما یک تقاضا دارم و آن این است که بعد از این مرا با لقب ام البنین نخوانید!

دیگر مرا به این اسم نخوانید. وقتى شما مرا به این اسم مى‏ خوانید، به یاد فرزندان شجاعم مى‏ افتم و دلم آتش مى‏ گیرد.

زمانى من ام البنین بودم ولى اکنون ام البنین و مادر پسران نیستم.

چهار پسر که مانند عقاب های کوهسار بودند و با بریده شدن رگ حیات یکى پس از دیگرى به مرگ پیوستند.

بر سر نعش آن ها نیزه ها به ستیزه برخاستند و همه آنان از زخم نیزه به خاک افتادند.(۴)

📝شعر :

قدّم اگر خمید، فدای سر حسین،

جانم به لب رسید، فدای سر حسین،

ام البنین سابق این شهر عاقبت،

شد مادر شهید، فدای سر حسین،

یک چند وقتی است در این شهر هیچ کس،

لبخند من ندید، فدای سر حسین،

هر جمله بشیر مرا پیر کرده است،

مویم شده سفید، فدای سر حسین،

گلچین چهار تا گل گلخانه مرا،

چه وحشیانه چید، فدای سر حسین،

هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها،

اشکم به رخ چکید، فدای سر حسین،

عباس پاسبان حرم شد به جای من،

دستش اگر برید، فدای سر حسین،

گویند جا شده به مزار محقری،

آن قامت رشید، فدای سر حسین!

👤محمد حسین رحیمیان

📚منابع :

۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۹۸

۲)تنقیح المقال مامقانی، ج‏۳، ص۷۰

۳)ریاحین الشـریعه محلاتی، ج۳، ص۲۹۴

۴)سفینه البحار قمی، ج۱، ص۵۱۰

بازدیدها: ۱۲۰۶

ادامه مطلب