روضه های امام هادی علیه السلام (اساتید مختلف)

بازدید: 790 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم

فیش مرثیه

روضه های امام هادی علیه السلام

* اساتید مختلف*

         کانال فیش منبرومرثیه در ایتا

https://eitaa.com/fishemenbar

عرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir

مقتل امام هادی علیه السلام

متوکل براى زیر نظر گرفتن امام هادى – علیه السلام – از روش نیاکان پلید خود استفاده مى‏کرد و در صدد بود به هر وسیله ممکن فکر خود را از طرف حضرت راحت کند. او از طریق وصلتى که با حضرت جواد – علیه السلام – برقرار کرد، توانست کنترل و سانسور را حتى در درون خانه امام بر قرار سازد و تمام حرکات و ملاقاتهاى حضرت را زیر نظر داشته باشد. پس از شهادت امام جواد – علیه السلام – و جانشینى امام «هادى» به جاى پدر، ضرورت اجراى چنین نقشه‏اى بر خلیفه وقت کاملاً روشن بود، زیرا اگر امام در مدینه اقامت مى‏کرد و خلیفه به او دسترسى نمى‏داشت، قطعاً براى حکومت جابرانه او خطر جدى دربر مى‏داشت. اینجابود که کوچکترین گزارشى درباره خطر احتمالى امام، خلیفه را بشدت نگران ساخت و منجر به انتقال امام به سامرا گشت.
«یحیى بن هرثمه»، که ماءموریت داشت امام هادى – علیه السلام – را از مدینه به سامراء جلب نماید، ماجراى ماءموریت خود را چنین شرح مى‏دهد:
وارد مدینه شدم، به سراغ منزل «على» (النقى) رفتم. پس از ورود من به خانه او، و آگاه شدن مردم مدینه از جریان جلب او، اضطراب و ناراحتى عجیبى در شهر به وجود آمد و چنان فریاد و شیون برآوردند که تا آن روز مانند آن را ندیده بودم.
ابتداءا با قسم و سوگند تلاش کردم که آنان را آرام سازم، گفتم: هیچ قصد سوئى در کار نیست و من ماءمور اذیت و آزار او نیستم. آنگاه مشغول بازدید و جستجوى خانه و اثاثیه آن شدم. در اطاق مخصوص او جز تعدادى قرآن و کتاب دعا چیز دیگرى نیافتم. چند نفر ماءمور، او را از منزل خارج کردند و خود خدمتگزارى او را از منزل تا شهر سامراء عهده دار گشتم.
پس از ورود به «بغداد» ابتداءا با «اسحاق بن ابراهیم طاهرى»، فرماندار بغداد، روبرو شدم. وى به من گفت: یحیى! این آقا فرزند پیامبر است، اگر متوکل را در کشتن او تحریک و ترغیب نمایى بدان که خونخواه و دشمن تو، رسول خداخواهد بود.
در پاسخ گفتم: به خدا قسم، تا به حال جز نیکى و خوبى چیز دیگرى از او ندیده‏ام که به چنین کارى دست بزنم.
(آنگاه به سوى سامراء حرکت کردم) و پس از ورود به شهر سامراء جریان را براى «وصیف ترکى» (۱) نقل کردم، او نیز به من گفت: اگر یک مو از سر او کم شود، مسئول آن تو خواهى بود! از سخنان اسحاق بن ابراهیم و وصیف ترکى تعجب کردم و پس از ورود به دربار و دیدار با متوکل، گزارش سفر را به اطلاع او رساندم، دیدم متوکل نیز براى او احترام قائل است (۲).
طبق دستور «متوکل» روز ورود به سامراء به بهانه اینکه هنوز محل اقامت امام آمده نیست! حضرت را در محل پستى که به «خان الصعالیک» (کاروانسراى گدایان و مستمندان) معروف بود، وارد کردند و حضرت آن روز را در آنجا به سر برد. البته هدف از این کار تحقیر موذیانه و دیپلمات مآبانه حضرت بود!(۳)
روز بعد، منزلى براى سکونت امام معیّن کردند که در آنجا استقرار یافت (۴).
****
۱- وصیف از درباریان با نفوذ زمان متوکل بود.
۲- سبط ابن الجوزى، تذکره الخواص، نجف، المطبعه الحیدریه، ۱۳۸۳ ه.ق ۳۵۹ – .۳۶۰ از سخنان «یحیى بن هرثمه» در مورد ورود او به مدینه، پایگاه مردمى امام بخوبى روشن مى‏گردد از اظهارات اسحاق بن ابراهیم و وصیف نیز استفاده مى‏شود که امام تا چه اندازه در میان مردم و حتى درباریان محبوبیت داشته است.
۳- چنانکه این معنا از چشم افراد آگاهى مانند «صالح بن سعید» پوشیده نبود. وى مى‏گوید: روز ورود امام به سامراء، به حضرت عرض کردم: اینها پیوسته براى خاموش ساختن نور شما تلاش مى‏کنند، و براى همین شما را در این کاروانسراى پست و محقر فرود آورده‏اند!… (شیخ مفید، الارشاد، ص ۳۳۴ – على بن عیسى الاربلى، کشف الغمّه، ج ۳، ص ۱۷۳)
۴- شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتى، ص .۳۳۴

متن روضه شهادت امام علی النقی ( هادی) علیه السلام- حاج محمودکریمی

ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی
وی قبله ی جان روی تو یا حضرت هادی
ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی
ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی

آیینه جلال نبی کیست تویی تو
چارم علی از آل نبی کیست تویی تو

تو اختر برج نبوی شمس هدایی
ماه علوی آیینه ی حُسن خدایی
فرمانده ی ملک قدر و جیش قضایی
آری تو علی ابن جواد ابن رضایی

خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند
ارواح رسل روح ولایت ز تو دارند

تو جانی و در کالبد کل وجودی
تو وجه خدا آینه ی غیب و شهودی
تو نیت و تکبیر و قیامی و قعودی
تو رابطه ی خلق و خداوند ودودی

از فیض تو منت به سر خلق نهادند
با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند

متوکل ملعون اومد لشکریانش نشون امام هادی داد، گفت: سپاه منو می بینی، آقا فرمود: میخوای سپاه منم ببینی؟ گفت: سپاه شما، امام فرمود: آری، دست از مقابل صورت رد کرد فرمود نگاه کن، دید زمین و آسمان، شرق و غرب، ملائکه، سر و پا مسلح، فرمود: سپاه من اینها هستند ولی ماه به دنیا تو کاری نداریم.

از سامره خیزد به فلک نور حقایق
دل ها به طواف حرم قدس تو شایق
مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق
روزی خور خان کرمت جمله خلایق

مدح تو ندای حق و جبریل منادی
نام تو علی کنیه زیبای تو هادی

آقا به خیرال فرمود: چه خبر از بغداد؟ از واثق چه خبر؟ عرض کرد: آقا حالش خوب بود، ده روز ازش جدا شدم، فرمود: برخی مردم مدینه میگن مرده، (یعنی خودش) از متوکل چه خبر؟ گفت: بیچاره است، گوشه ی زندان، فرمود: به سلطنت رسیده، از ابن زَیاد چه خبر؟ عرض کرد: مردم دورشن خیلی هوادار داره، فرمود: بیچاره شده؛ چند روز بعد قاصد اومد همه ی این اخبار داد، حقایق در دست امام هادیِ،

من آبرو از خاک در سامره دارم
من خاطره ها از سفر سامره دارم
من جلوه طور از شجر سامره دارم
من عشق دو قرص قمر سامره دارم

هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست
چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست

تو حجت حق خلق به تایید تو بنده
توحید و نبوت به تَولای تو زنده
جبرئیل به بام تو یکی مرغ پرنده
در بین قفس رام تو شیران درنده

کردند چو بر ماه جمال تو نظاره
پروانه صفت گرد تو گشتند هماره

ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت
آن وقت که رسید از ستم خصم عذابت
گریم به تو و غصه بیحد و حسابت
افسوس که بردند بسوی بزم شرابت

بر خیرگی خصم و بی شرمی او اُف
خاکم به دهن جام میت کرد تعارف

ای از غم تو بر جگر سنگ شراره
وی در همه ی عمر ستم دیده هماره
تو آیه تطهیری، دشمن به چه جرأت
با جام می خود به سویت کرده اشاره
از هجر تو باید کمر کوه شود خم
جایی که گریبان ولایت شده پاره
سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده
همرای عدو رفتی او بود سواره

دنبال مرکب میدوندش، مردمم جمع شدن نگاه کردن،

از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود
کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره
فوجی پی آزار دلت دست گشودن
قومی ز دعا تو گرفتن کناره

خدا لعنت کنه یحیی بن هرثمه، رفت دنبال آقا از مدینه بیاردش، مأمور بودن آقا رو آزار بدن، اینقده تو راه کرامات دیدن، سپاهیان آرام شدن احترام نگه داشتن، وقتی رسیدن به سامرا، متوکل گذاشت از شهر رفت که پیداش نشه، چکار کنیم، عین عمه جانه سه ساله اش توی خرابه نگه اش داشتن…

ــــــــــــــــــــــــــ

مقتل امام هادی علیه السلام

امام هادی(ع) بر هم زننده بزم شراب
هنگامى که بدخواهان در نزد متوکل، از امام هادى‏علیه السلام سعایت و بدگویى کرده و گفتند: در منزل او سلاح و نوشته‏ها و اشیاى دیگرى است که از طرف شیعیان به وى رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد، متوکل گروهى را به منزل آن حضرت فرستاد، آنان شبانه به خانه امام‏ علیه السلام هجوم بردند، ولى چیزى به دست نیاوردند، آنها دیدند که حضرت تنها در اطاقى دربسته نشسته و در حالى که جامه پشمین بر تن دارد و بر زمین خاکى روى شن و ماسه نشسته، به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام را با همان حال دستگیر کرده و نزد متوکل بردند و به او گزارش دادند که در خانه‏اش چیزى نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن مى‏خواند. متوکل چون امام را دید، از عظمت و هیبت امام بى‏اختیار ایشان را احترام نموده و در کنار خود نشانید و با کمال گستاخى جام شرابى را که در دست داشت‏به امام علیه السلام تعارف نمود. امام سوگند یاد کرده و فرمود: «گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار!» متوکل حضرت را معاف نمود و گفت: شعرى بخوان! حضرت فرمود: «من شعر کم مى‏خوانم‏». متوکل گفت: «باید بخوانى!» امام هادى علیه السلام آن گاه که اصرار وى را دید اشعارى را قرائت نمود که تمام اهل مجلس متاثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیل شده و آنان جامهاى شراب را بر زمین کوبیدند. اشعار امام چنین بود:
بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ‏
[گردنکشان] بر قله کوهساران شب را به روز آوردند در حالى که مردان نیرومند از آنان پاسدارى مى‏کردند، ولى قله‏ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.

وَ اسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ مَعَاقِلِهِمْ وَ اسْکِنُوا حُفَراً یَا بِئْسَمَا نَزَلُوا
آنان پس از مدتها عزت از جایگاه‏هاى امن به زیر کشیده شدند و در گودال‏ها جایشان دادند. چه منزل و آرامگاه ناپسندى!
نَادَاهُمْ صَارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمْ أَیْنَ الْأَسَاوِرُ وَ التِّیجَانُ وَ الْحُلَلُ‏
پس از آن که به خاک سپرده شدند، فریادگرى فریاد برآورد: کجاست آن دست‏بندها، تاجها و لباسهاى فاخر؟
أَیْنَ الْوُجُوهُ الَّتِی کَانَتْ مُنْعِمَهً مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الْأَسْتَارُ وَ الْکِلَلُ‏
کجاست آن چهره‏هاى در ناز که به احترامشان پرده‏ها مى‏آویختند؟
فَأَفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حِینَ سَاءَلَهُمْ تِلْکَ الْوُجُوهُ عَلَیْهَا الدُّودُ تَقْتَتِلُ‏
گور به جاى آنان پاسخ داد: اکنون کرمها بر سر خوردن آن چهره‏ها با هم مى‏ستیزند!
قَدْ طَالَ مَا أَکَلُوا دَهْراً وَ قَدْ شَرِبُوا وَ أَصْبَحُوا الْیَوْمَ بَعْدَ الْأَکْلِ قَدْ أُکِلُوا
آنان مدت درازى در دنیا خوردند و آشامیدند ولى بعد از خوردن طولانى، خود خورده شدند!
پس از خواندن این اشعار متوکل و هر که در مجلس بود گریتند تا انجا که اشک محاسن متوکل را تر کرد. سپس چهار هزار دینار به امام هادی(ع) داد و ایشان را با احترام روانه منزل کرد.
کراجکب در کنز الفوائد نقل کرده که متوکل (پس از شنیدن این اشعار) جام شرابش را بر زمین کوفت و در آن روز عیششان منقّض گردید.
متن عربی روایت:
أَقُولُ قَالَ الْمَسْعُودِیُّ فِی مُرُوجِ الذَّهَبِ، سُعِیَ إِلَى الْمُتَوَکِّلِ بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوَادِ ع أَنَّ فِی مَنْزِلِهِ کُتُباً وَ سِلَاحاً مِنْ شِیعَتِهِ مِنْ أَهْلِ قُمَّ وَ أَنَّهُ عَازِمٌ عَلَى الْوُثُوبِ بِالدَّوْلَهِ فَبَعَثَ إِلَیْهِ جَمَاعَهً مِنَ الْأَتْرَاکِ فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا فَلَمْ یَجِدُوا فِیهَا شَیْئاً وَ وَجَدُوهُ فِی بَیْتٍ مُغْلَقٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَهٌ مِنْ صُوفٍ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الرَّمْلِ وَ الْحَصَى وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى یَتْلُو آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْکَ إِلَى الْمُتَوَکِّلِ وَ قَالُوا لَهُ لَمْ نَجِدْ فِی بَیْتِهِ شَیْئاً وَ وَجَدْنَاهُ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَهِ وَ کَانَ الْمُتَوَکِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشُّرْبِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ الْکَأْسُ فِی یَدِ الْمُتَوَکِّلِ فَلَمَّا رَآهُ هَابَهُ وَ عَظَّمَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ وَ نَاوَلَهُ الْکَأْسَ الَّتِی کَانَتْ فِی یَدِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا یُخَامِرُ لَحْمِی وَ دَمِی قَطُّ فَأَعْفِنِی فَأَعْفَاهُ فَقَالَ أَنْشِدْنِی شِعْراً فَقَالَ ع إِنِّی قَلِیلُ الرِّوَایَهِ لِلشِّعْرِ فَقَالَ لَا بُدَّ فَأَنْشَدَهُ ع وَ هُوَ جَالِسٌ عِنْدَهُ ….
قَالَ فَبَکَى الْمُتَوَکِّلُ حَتَّى بَلَّتْ لِحْیَتَهُ دُمُوعُ عَیْنَیْهِ وَ بَکَى الْحَاضِرُونَ وَ دَفَعَ إِلَى عَلِیٍّ ع أَرْبَعَهَ آلَافِ دِینَارٍ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِهِ مُکَرَّماً .
أَقُولُ رَوَى الْکَرَاجُکِیُّ فِی کَنْزِ الْفَوَائِدِ، وَ قَالَ فَضَرَبَ الْمُتَوَکِّلُ بِالْکَأْسِ‏الْأَرْضَ وَ تَنَغَّصَ عَیْشُهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ.(۱)
اما دلها بسوزد…
راوى گوید: بعد از آن ، سر نازنین امام حسین علیه السّلام را با زنان و کودکان آن امام مبین ، به مجلس یزید بى دین بردند به هیئتى که همه ایشان را به یک ریسمان بسته بودند… در این بین یزید لعین چوب خیزران طلبید مکرر با آن چوب به دندان مبارک فرزند رسول الله صلى الله علیه و آله مى زد.
متن عربی:
قَالَ الرّاوى : ثُمَّ اءُدْخِلَ ثَقَلُ الْحُسَیْنِ ع وَ نِساؤُهُ وَ مَنْ تَخَلَّفَ مِنْ اءَهْلِهِ عَلى یَزیدَ، وَ هُمْ مُقَرَّنُونَ فى الْحِبالِ… قالَ: ثُمَّ دَعا یَزیدُ بِقَضیبِ خَیْزُرانَ، فَجَعَلَ یَنْکُتْ بِهِ ثَنَایَا الْحُسَیْنِ ع(۲) .
منبع:
۱٫ مروج الذهب مسعودی-کنز الفوائد-بحارالأنوار ج : ۵۰ ص : ۲۱۳
۲٫ لهوف ابن طاووس- المسلک الثالث فى الاُمُورِ الْمُتَاءَخَّرَهِ عَنْ قَتْلِهِ ع وَ هِىَ تَمامُ ما اءَشَرْنا اِلَیْهِ.

ــــــــــــــــــــــــ

متن روضه شهادت امام علی النقی ( هادی) علیه السلام- حاج محمد رضا طاهری

آمده جان من از زهر کینه بر لب
روز من در غریبی تیره تر بود از شب
بسته بال و پرم، کنج قفس میمیرم

امشب اونهایی که اومدن برا امام هادی عزاداری کنند،گفتند:اگر امشب سامرا امام هادی زائر نداره،ما میریم به آقامون امام زمان تسلیت میگیم،میگیم آقاجان سرت سلامت آقا.

آمده جان من از زهر کینه بر لب
روز من در غریبی تیره تر بود از شب
بسته بال و پرم کنج قفس میمیرم
گریه ی نور چشمم کرده از جان سیرم
در طول عمرم جز غصه و غم هرگز ندیدم
ویرانه دیدم، زخم زبان و طعنه شنیدم

عجیب داستان امام هادی،شبیهه سرگذشت امام سجاد بوده،روضه ها شبیهه همه، لذا در ارشاد شیخ مفید نوشته:وقتی آقا رو از مدینه به سمت سامرا می آوردند،مثل امام سجاد که سه روز و سه شب پشت دروازه ی ساعات،آقارو نگه داشتند. امام هادی رو هم در یک خرابه ای جای دادند،سه روز بیرون از شهر امام هادی رو نگه داشتند.این یه روضه است شبیه امام سجاد یه روز دیگه ام وقتی آقا رو وارد بزم شراب کردند،نانجیب حرومزاده جام شراب به امام هادی تعارف کرد،می خوام بگم آقا جانم اما در هر دو روضه ی یه فرق بزرگ بین روضه ی شما و امام سجاد بود،درسته شمارو هم در خرابه جای دادند، اما دیگه ناموستون رو با دستای بسته وارد نکردند،جلو چشمت ناموست رو با تازیانه نزدند،آقا شما رو هم وارد بزم شراب کردند اما جلو چشمت سر بابات رو داخل تشت نگذاشتند، با چوب خیزران بر لب و دندان بابا نزدند.
در طول عمرم جز غصه و غم هرگز ندیدم
ویرانه دیدم زخم زبان و طعنه شنیدم
کربلایم سامراست بر لب من یا زهرا
نیمه شب بود و از غم خاطرم آزردند
بی عمامه مرا از خانه ام میبردند
هم امام هادی و هم امام صادق رو نیمه ی شب از خانه بیرون بردند،اما بی عمامه ،بی ردا، وقتی خوب توجه میکنی فاطمیه تموم شده، اما مگه میشه روضه های فاطمه تموم بشه، میخوام یه چیزی بگم رد شم،این که امام هادی و امام صادق رو بی عمامه بردند،شاید دلیلش این باشه،شیخ جعفر مجتهدی میگه تو حرم امیرالمؤمنین گفتم آقاجان میخوام من ببینم صحنه ای که شما رو از خونه بیرون کشیدند،بعضی ها می دونند من چی میخوام بگم،از همین اول آه از نهادشون بلند شد، در عالم مکاشفه ،در کتاب مرحوم شیخ جعفر مجتهدی «۱» این قضیه رو نوشته: در عالم مکاشفه امیرالمؤمنین فرمود:شیخ جعفر طاقت نمیآری ببینی رها کن این خواسته رو، میگه عرض کردم آقا جان به من اجازه بدهید ببینم چه خبر بوده مدینه، بی شرمی این قوم رو میخوام بفهمم، آقا فرمود: شیخ جعفر حالا که اصرار داری بسم الله، یه مرتبه پرده از جلو چشمم افتاد دیدم در خونه ی امیرالمؤمنین باز شد،یازهرا… عمامه ی امیرالمؤمنین رو دور گردن آقا انداختند دارند از خونه بیرون میکشنند مولارا..آخی…غریب آقام،غریب آقام،غریب آقام

نیمه شب بود و از غم خاطرم آزردند
بی عمامه مرا از خانه ام میبردند
در غریبی زظلم و کینه آبم کرده اند
وای من وارد بزم شرابم کرده اند

جام شراب و لبخند دشمن آن نیمه ی شب
لرزیدم و آه از دل کشیدم با یاد زینب
حالا امام هادی میخواد برات روضه بخونه
سر خونین، تشت زر، چوب و لب های دلبر

حسین…. دیگه کسی آروم نباشه،همه با امام هادی هم ناله بشن،حسین…… تو مجلس یزید ملعون سر داره قرآن میخونه،یه وقت نانجیب شروع کرد با چوب خیزران بر لب و دهان ابی عبدالله،یه وقت دیدند قاطی این زن و بچه،یه نازدانه رو پا بلند شده،هی میگه عمه جان، این سر بابای منه، بگو به چه جرمی دارند با چوب خیزران میزنند، حسین…… ان شاءالله امام هادی کربلاتو همین امشب امضاء کنه،هر کجا هستی ناله بزن،حسین….

آن شبی که مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدت غم مرگ عیان در نظرم
زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی
ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم

۱-کتاب لاله ای ازملکوت،حاج شیخ جعفرمجتهدی
ــــــــــــــــــــــ

متن روضه شهادت امام هادی علیه السلام-حاج محمود کریمی

امشب اومدیم برا امام هادی گریه کنیم،اینقده این آقا غریبه،خادمای حرمش شیعه نیستند،یکی از علماء نقل می کرد،می گفت:زمان طاغوت ما از حوزه ی علمیه خرجیمونو گرفتیم،یکماه رمضون کامل رفتیم سامراء فقط نشستیم تو حرم قرآن خونیدم،اینقده غریبه ،کسی تو حرم نبود،مارو فرستادن حرم از خلوتی در بیاد،آی سامراء،آی سرداب

زبیداد ستم هم ساختم
هرکی خیلی اذیت میشه کی و صدا می کنه؟مادرشو،خواهی ،نخواهی
زبیداد ستم هم ساختم،هم سوختم،مادر
سراپا سوختم چون شمع و نور افروختم،مادر
زخون سینه ات نخل ولایت جان گرفته
من برای آبیاری خون دل اندوختم،مادر
شراره زهر آتش زد همه عمق وجودم را
به فریادم برس آتش گرفتم سوختم،مادر
ای وای غریب آقا….
شب تنهایی گرفته بود دلم
انگاری آتیش زدن به حاصلم
تن اشک روی چشام لرزیده بود
آخر غربت و با چشم دیده بود
هنوزم اون همه غم تو خاطره
که می دید قبر آقاش بی زائره
دل مردمونش و پر کینه دید
سامراء رو شبیه مدینه دید
سامراء گفتی دلم بیچاره شد
باز به صحرا پا گذاشت آواره شد
سامراء هم حرم قنشگ داره
گنبد زرد طلائیه رنگ داره
سامرا می گی دلم گل می کنه
به دو تا امام توسل میکنه
سامراء بیگانه با هر شادیه
سامراء قبر امام هادیه
شنیدم شبونه ریختند تو خونش
اومدن به هم زدن آشیونش

می گه یه بار دیدم آقا داره گریه می کنه،گفتم:آقا برا چی ناله می زنی،آقا فرمود:فرش و کنار بزن،کنار زدم،دیدم یه قبر کندن،فرمود:این قبر و کندن جلو روم،می گن،امشب تو این قبر دفنت می کنیم،هر روز تهدید

شنیدم قبرش و کندن پیش روش
کاسه ی زهرو گذاشتند روبروش
شنیدم درد دلش بود بی حساب
شبونه آوردنش بزم شراب
بعد اون بزم شراب با سوز و درد
یاد عمه زینب و حسین مدد

یاد یه حرفی اوفتادم وسط شعر،بعضی چیزا ،بی برنامه آدمی بهش ملهم می شه،میگه،گفتم آقا فرمود،هر روز می گن،دفنت می کنیم تو این قبر زنده زنده،زنده به گور،این طوری تهدید کردن امام هادی رو،آی بمیرم یه هم چین چیزیم تو اهلبیت داشتیم،میگه دیدم امام سجاد علیه السلام،داره گریه می کنه،تو خرابه گفتم:آقا چی شده،چرا ناله می زنی،فرمود:این نگهبانایی که جلوی خرابه ایستادن،با زبان رومی حرف میزنن،امام زمان به هر زبانی،مسلطه،می گه امشب دیدم،این نگهبانها دارن با هم حرف می زنن،با زبان رومی،آقا مگه چی گفتن،گفت:امشب یکی به اون یکی میگفت:میدونی فردا چکار می خوان بکنن؟چکار می خوان بکنن؟گفت دستوره فردا،این دیوار خرابه رو رو اهلش خراب کنن،هر جا آتیش گرفتی ناله بزن..

خداوندا ببین بال و پرم سوخت
تماشا کن ببین خاکسترم سوخت
رسید این ارث برما از همان روز
که زینب گفت:بابا مادرم سوخت
میان آتش تب گریه کردم
تمام روز تا شب گریه کردم
از آن روزی که رفتم بزم مستان
به یاد عمه زینب گریه کردم

هر نوکری باید یه گریزی بزنه کربلا،ماه رجبه،فردا آخرین نفسش ها شو تو دامن امام عسکری زد،صلی علیک یا اباعبدالله شو گفت،براش کفن آوردن، ای بی کفن حسین،جانم،یه وقت امام سجاد فرمود:بنی اسد برین یه قطعه حصیر بیارید،حصیر آوردن،پاره پاره بدن اربابتونو ،آی آی،این یعنی چی؟یعنی قسمت به قسمت بدن و میان حصیر گذاشت،حسین………..

ـــــــــــــــــــــــــــــ

متن روضه شهادت امام هادی علیه السلام-حاج محمود کریمی

پول می داد امام هادی علیه السلام می گفت برید زیارت حسین علیه السلام،حالا من روضه رو می برم کربلا و عاشورا ،اونجایی که امام هادی دوست داره،اینقده روضه از امام هادی داریم،دریای روضه اش خیلی وسیعه

اهل دردم غم هادی دارم
سامرایی است دل بی تابم
زنده ی فیض مدام یارم
مرده ی یک نفس سردابم
امشب از خویش برون می آیم
تا به چشمان پرآبش گریم
گاه برآه دل شعله ورش
گاه بر قبر خرابش گریم
کینه اهرمن تیره سرشت
بامدار طبق نور چه کرد
فتنه ی قوم پلید ابلیس
با جمال پسر حور چه کرد
دست تذویر دوباره بی رحم
آتش کینه ی خود را افروخت
در پس پرده ی تنهایی خود
مردی از نسل سلابت می سوخت
رفته رفته اثری سخت نمود
زهر در جان شریف آقا
در تب و تاب شد و سوسو زد
شمع چشمان شریف آقا
خاک بر فرق من از این جمله
همه چو بسمل به قفس پرپر زد
پسرش پاره گریبان گریان
در عزاداری او بر سر زد
جگر زهر چشیده یعنی
آب گردیدن گل در آتش
هر که از نسل علی شد مسموم
ناله زد فاطمه؛ مادر؛ آتش
تا نمانده به تن و دیده پر آب
سینه سوزان و لبش خشک ولی
زمزمه کرد و به سینه کوبید
که فدای تو حسین بن علی

همه ی اهلبیت لحظات آخر جان دادن برا حسین گریه کردن،حتی قبل از شهادت ابی عبدالله،پیغمبر همین طور،فرمود:رو سینه ام باشه من آروم جون می دم،یه روز میادم رو سینه ی حسینم سنگین می شه،علی همین طور لحظات آخر دستای عباس و حسین و تو دست هم گذاشت ،مادر همین طور فرمود: علی جان برا من گریه کن،برا بچه هام گریه کن،برا این کربلایی خیلی گریه کن،امام مجتبی علیه السلام همین طور گفت:لایوم کیومک یا اباعبدالله.همه اهلبیت برا حسین گریه کردند

بر سر پای پسر سر بنهاد
لحظه ی آخر جان دادن بود
از لبش ذکر نمی افتاد
یاد آن صحنه ی افتادن بود
یاد می کرد از آن ساعت که
از فراز فرس آقا افتاد
تشنه لب با بدن غرق به خون
گوشه ای در دل صحرا افتاد
یاد آن یوسف افتاده به چاه
گرگ ها دوروبرش زوزه کشان
گرگ وحشی تری از راه رسید
چنگ زد گرگ سرش زوزه کشان
گوش کن مابقی قصه زمن
گر چه این روضه دهد آزارت
سر بریدند و دوان سوی حرم
این بود معنی قتل و غارت

ای حسین….
از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
ناله ها می زد حسین،دست و پا می زد حسین
حسین…ای تشنه لب حسین،حسین….جان زینب حسین،حسین…ای بی کفن حسین،حسین….خونین دهن حسین…ای حسین
دلم برا حرمت پر میزنه،برا حرمت پر می زنه،سینه برا تو دلبر می زنه،شبا برا تو هق هق می کنم،به پای غمت دق می کنم
هم چین زهر پاره پاره کرد،دل امام هادی رو همه ی اهلبیت لحظات آخر یاد مادر افتادن،هی صدا می زد،وای وای مادر ای مادر

ـــــــــــــــــــــــــــ

امام هادی(ع)-مقتل-پسر بر بالین پدر

در وقت شهادت فقط امام حسن عسکری(ع) بر بالین پدر حاضر بود
بنابر قول شیخ صدوق و بعضى دیگر، معتمد عباسى برادر معتز آن حضرت را مـسـمـوم کـرد(۱)
و در وقت شهادت آن امام غریب غیر از امام حسن عسکرى علیه السـلام کـسـى نـزد بـالیـن آن جـنـاب نـبـود و چـون حضرت از دنیا رحلت فرمود جمیع امرا و اشـراف حـاضـر شـدنـد.
و امام حسن علیه السلام در جنازه پدر شهید خود گریبان چاک زد و خـود مـتـوجـه غـسـل و کـفـن و دفـن والد بـزرگـوار خـود شـد و آن جـنـاب را در حـجـره اى که محل عبادت آن حضرت بود دفن کرد(۲)

منابع:
۱٫ مناقب ابن شهر آشوب ۴/۴۳۳٫
۲٫ منتهی الامال-زندگانی امام هادی(ع)

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

متن روضه شهادت امام هادی علیه السلام-حاج منصور ارضی

منم ابن الرضا یارب که کمتر یار من هستند
آخه بعد از امام رضا علیه السلام همه ی بچه های امام رضا علیه السلام،تا امام عسکری رو می گفتند:ابن الرضا
منم ابن الرضا یارب که کمتر یار من هستند
به یاد شیعه ام بودم که از دنیا سفر کردم
آقاجانم،حضرت در بستر بیماری از زهر افتاده بود،یه وقت صدای نازنینش بلند شد،حسنم بیا،امام عسکری کنار بدن باباش رفت،نگاهی به صورت باباش کرد،تو تبعیدگاه ومنطقه نظامی تبعیدشون کردند،حضرت کنار بدن بابای غریبش نشست،ناله ها زد..

ــــــــــــــــــــــــــــــ

متن روضه شهادت امام هادی علیه السلام

بدن پدر بزرگوار خود را غسل دادند
دلها را روانه کنیم سامرا ، حرم با صفای امام هادی و امام عسکری ، خیلی غریب اند آن دو امام بزرگواری که در سامرا مدفونند . خوشا بحال آنهایی که رفتند حرمش را دیدند اما آنهایی که مشرف شدند دیدند حرمش غریب است ، آخر دوستانش کمتر کنار حرمش ساکنند زائران هم خیلی کم آنجا می مانند . اما وقتی امام هادی شهید شد امام عسکری بدن پدر بزرگوار خود را غسل دادند ، کفن کردند ، و بر جنازه نماز خواندند ، بخاک سپردند آی دلهای کربلائی ، اینجا فرزند ، بدن پدر را با دست خود بخاک سپرد .
اما کربلا ، بقدری حال امام سجاد (ع) منقلب می شود که زینب کبری صدا زد : ما لی أراکَ تَجُودُ بِنَفسَکَ یا بَقیَّهَ الماضین .
(گویا می بینم که در حال جان دادنی ، ما به غیر از تو کسی را نداریم ، تو حجت خدایی ) صدا زد : عمه جان این بدن حجّت خدا نیست ؟ این مردم گویا ما را مسلمان نمی دانند ۱
۱٫ شمس الدین ، سید مهدی ، در عزای مظلومان ،شفق ،ص ۱۲۶٫

ــــــــــــــــــــــــــــ

مقتل امام هادی علیه السلام..گریبان چاک نمودن امام عسکری(ع)

امام حسن عسکری(ع) در تشییع پیکر پاک پدرشان گریبان چاک نمودند
امام حسن عسگری علیه السلام در مراسم تشییع پیکر مطهر پدرش، امام هادی علیه السلام، گریبان چاک کرد. کسی به نام ابو عون برای او نامه نوشت که: «چه کسی از اولیای خدا را دیده‌ یا شنیده‌ای که در عزای کسی گریبان چاک کرده باشد؟»
امام حسن عسگری علیه السلام در پاسخش نوشت: «ای نادان! تو چه می‌فهمی؟ بدان که موسی علیه‌السلام در عزای برادرش هارون گریبان چاک کرد.
متن عربی روایت:
[رجال الکشی‏] أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ کُلْثُومٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ وَ غَیْرِهِ قَالَ خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ ع فِی جَنَازَهِ أَبِی الْحَسَنِ ع وَ قَمِیصُهُ مَشْقُوقٌ فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو عَوْنٍ الْأَبْرَشُ قَرَابَهُ نَجَاحِ بْنِ سَلَمَهَ مَنْ رَأَیْتَ أَوْ بَلَغَکَ مِنَ الْأَئِمَّهِ شَقَّ ثَوْبَهُ فِی مِثْلِ هَذَا فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو مُحَمَّدٍ ع یَا أَحْمَقُ وَ مَا یُدْرِیکَ مَا هَذَا قَدْ شَقَّ مُوسَى عَلَى هَارُونَ.(۱)
اما دلها بسوزد…
زینب(س) در مجلس یزید با دیدن سر نورانی برادر گریبان چاک زد

و اما زینب (س) چون سر مبارک برادر خود را بدید از شدت ناراحتى گریبان را چاک زد .سپس به آواز غمناک فریاد یا حُسَیْناهُ، یا حَبیبَ رَسُولِ اللّهِ، یَابْنَ مَکَّهَ وَ مِنى ، یَابْنَ فَاطِمَهَ الزَّهْراءِ سَیِّدَهِ النِّساءِ، یَابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفى برآورد به گونه ای که ناله اش دلها را خراشید.
راوى گوید: به خدا سوگند که همه آن کسانى که در مجلس یزید حضور داشتند از ناله جانسوز او به گریه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پلید لب از گفتار فرو بست و ساکت بود.
متن عربی:
وَ اءَمّا زَیْنَبُ، فَانَّها لَمّا رَاءَتْهُ اءَهْوَتْ الى جَیْبِها فَشَقَّتْهُ، ثُمَّ نادَتْ بِصَوْتٍ حَزینٍ یَفْزَعُ الْقُلُوبَ: یا حُسَیْناهُ، یا حَبیبَ رَسُولِ اللّهِ، یَابْنَ مَکَّهَ وَ مِنى ، یَابْنَ فَاطِمَهَ الزَّهْراءِ سَیِّدَهِ النِّساءِ، یَابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفى .
قَالَ الرّاوى : فَاءَبْکَتْ وَاللّهِ کُلُّ مَنْ کانَ حاضِرا فى الْمَجْلِسِ، وَ یَزیدُ ساکِتُ.(۲)
منبع:
۱٫ رجال کشى ۲/۸۴۲٫
بحارالأنوار ج : ۵۰ ص : ۱۹۱
۲٫ لهوف ابن طاووس- المسلک الثالث فى الاُمُورِ الْمُتَاءَخَّرَهِ عَنْ قَتْلِهِ ع وَ هِىَ تَمامُ ما اءَشَرْنا اِلَیْهِ.

ــــــــــــــــــــــــــ

متن روضه شهادت امام هادی علیه السلام-سید مهدی میرداماد

می خواست جان سپاردوجانی دگرنداشت
هنگام کوچ بود ولی بال و پر نداشت
چشمش ز پنجره سوی مهتاب خیره بود
معلوم بود این شب آخر سحر نداشت
افتاده بود روی زمین آه می کشید

اگه اشک نداری،اگه می بینی چشمت خشکه،ناله که داری خرج کنی،امام صادق علیه السلام فرمود:خدا رحمت کنه اونی که تو مصیبت های ما آه می کشه،بگو:آه. اگه تصور کنی آه که هیچی،فریاد می زنی،

افتاده بود روی زمین آه می کشید
اما کسی ز حال دل او خبر نداشت
با خاطرات تلخ خودش گرم می گرفت
جز اشک، یار و همدمی آخر به بر نداشت
می دونی یاد چی اوفتاد،یاالله ،بچه غیرتی های شیعه
یاد دمی که در پی مرکب دویده بود
با ناله ای که در دل دشمن اثر نداشت

نوش جونت این جام محبت مولات،افتاده بود یاده اون لحظه ای که،اومدن نیمه ی شب،از تو خونه کشیدنش بیرون،پای برهنه تو کوچه ها،کجا بردنش،مجلس شراب بردنش،باور می کنی یا نه،میخوای بزنی بزن،می خوای داد بزنی بزن،راسته،دروغ نیست،بچه شیعه باید بمیره،کشوندش تو مجلس شراب،با سر برهنه،شراب تعارف کرد،وای،وای،
یاد دمی که قبر خودش را نظاره کرد
عجب حرومزاده ای بود این متوکل،عجب ملعونی بود،تو خونه ی آقا جلوی آقا،قبرش و کند،ای وای بمیرم،من فکر می کنم می گم شاید برا خود آقا،مرگ شیرین بود،راحت می تونست بشه،اما برا بچه هاش چقدر سخته،بمیرم برا امام عسگری

یاد دمی که قبر خودش را نظاره کرد
با ظالمی که شرم از آن خون جگر نداشت
می ریخت اشک و

نه امام هادی،همه ی اهلبیت ما اینجوری جون دادند،ان شاءالله ما هم اینجوری جون بدیم،ان شاء الله ما هم دم آخر گریه کنیم جون بدیم،چه گریه ای،نه گریه ی ترس،نه گریه ضعف،نه گریه ی نیاز،ان شاءالله دم آخر اینجوری بمیریم،

می ریخت اشک و نوحه گودال می سرود
ازخواهری غریب و حسینی که سر نداشت
آی حسین……
از دختری که بعد عمو در مسیر شام
دیگر به غیر زجر و سنان همسفر نداشت
حسین……….
از سـوز زهـر تشنـه شـد و گفـت یا حسین
ای کـاش هیـچ وقـت ربـابت پسر نداشت

کجا ببرمت،همین یه مسیر مسیر روضه ی من،می گن امام عسگری،خیلی فردا بی تابی کرد،وقتی بدن بابا رو دید،وقتی داغ بابا دید،یا امام عسگری،شنیدم گریبان چاک زدی،شنیدم به سر و صورت زدی،شنیدم برا داغ بابات،بلند گریه کردی، مگه چه کردن با بابات،مگه چه جوری کشتنش،اگه شما گریبان چاک زدی،پس زین العابدین چی بگه کربلا،یا الله،گریبان چاک زد امام عسگری،اما کربلا،زین العابدین دید همه دارن بدنهارو دفن می کنن،هیچکی به بدن حسین نگاه نمی کنه،حسین………..عمه چرا بدن بابامو دفن نمی کنن،مگه بابای من،مسلمون نیست،چرا بدنهای خودشونو دفن می کنن،یکی نبود بگه زین العابدین،صبر کن،الان یه کاری می کنن،دیگه بدن بابات پیدا نباشه، الان ده نفر میان،اسباشونو میارن،فرج امام زمان بگو حسین…..

ــــــــــــــــــــ

متن روضه شهادت امام علی النقی ( هادی) علیه السلام- حاج محمد رضا طاهری

تاکسی رابه سر کوی تو راهش ندهند
تو نوازش کنی آن را که نگاهش نکنند
کافرومومن وغیر و خودی ودشمن ودوست
گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند
تودهی راه کسی را که پناهش ندهند
هیچکس نیست که درکوی توراهش ندهند

در این خونه هر کی بیاد پیشاپیش نوشتند راهش دادند، سنی بود از اصفهان، گفتند توبرو داد ما رو هم از خلیفه بخواه، رفت سامرا، جلو در کاخ متوکل ملعون ایستاده بود،دید همه مردم ریختند به هم، گفت چه خبر شده؟ گفتند ابن الرضا علیه السلام رو دارندمی برند تو کاخ متوکل، سنی بود اصلا با این خانواده کاری نداشت، دو تا مشکل همداشت ، یکی اینکه گرفتاری مالی داشت، یکی اینکه خدا اولادی بهش نداده بود، همینطورکه آقا عبور میکرد مرد سنی این تو دلش گذشت که خدا این آقا رو ازشر متوکل نجاتبده، آقا همین طور که داشت می رفت به این مرد رسید برگشت، یه نگاه بهش کرد و گفتخدا دعاتو درحق ما مستجاب می کنه، تو هم برو خدا بهت مال و اولاد خوبی بده، یه عمراز متمکنین اصفهان شدوشیعه شد، دلیلش و وقتی سوال کردند گفت من با یه حرف امامهادی علیه السلام از این رو به اون رو شدم، بعد آقا امام زمان ، این همه مافاطمیهبراش گریه کردیم، برا جد غریبش گریه کردیم، امشب تو این بیت الزهرا اومدیم، براامام هادی اومدیم دور هم داریم اشک می ریزیم، امام زمان عجل ا… تعالی فرجهالشریف ما رو نگاه نمی کنه؟!آقا جان یه شکایت رو دل ماست؛

دیده صدباراگرکور شود بهتر ازآن دیدار
که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند
یا صاحب الزمان الغوث والامان

ای دائم از خدا و نبییّن تو را، سلام
وی روی عالمی به حریم تو صبح و شام
ابن‌الرّضای دومی و چارمین علی
جدّ امام منتظرّی و دهم امام
مهر جهانفروز سپهر هدایتی
هادی است کنیه‌ات، بتو و کنیه‌ات سلام
صحن تو در جلال و شرف، مسجدالرسول
کوی تو قبلۀ حرم مسجدالحرام
داری زمام عرش به انگشت و نی عجیب
گر شد بزیر دست تو، شیر درنده رام
وصف تو می‌کنند نبییّن به افتخار
نام تو می‌برند امامان به احترام
هستی زوال گیرد و بذل تو بی‌زوال
عالم تمام گردد و مدح تو ناتمام
در آسمان قیامت کبری بپا شود
چون از زمین به عزم عبادت کنی قیام
هرگز نخواستیم می از ساغر بهشت
کز کوثر ولای تو ما را پُر است جام
ای باب عسکری پسر حضرت جواد
ای نور چشم فاطمه و سیّد انام
ما آروزی سامره داریم رحمتی
تا خاک زائر تو ببوسیم گام گام
ما با محبت تو، نمودیم افتخار
ما از ولایت تو، گرفتیم انسجام
هر کس که غیر مدح شما خاندان کند
پیوسته گنگ در سخن و لال در کلام
هر ثروتی سوای عطای شماست فقر
هر پخته‌ای بدون ولای شماست خام
هر کس نداشت رشتۀ مهر تو را بدست
شیطان به پای مانده ز راهش نهاده دام
دردا که چرخ بر تو جفا کرد روز و شب
آوخ که خصم خون به دلت کرد صبح و شام
دشمن تو را به زور به بزم شراب برد
کرد از تو و رسول خدا هتک احترام
آنجا بتو تعارف جام شراب کرد
ریزد خدا حمیم جهنّم و را بکام
بزم می و ولّی خدا آه آه آه
ای کاش می‌گسست فلک را زهم نظام
خاموش شد صدای دعایت، ولی به زهر
ای آنکه یافت دین خدا از دمت قوام
داغ تو شعله بر جگر شیعیان زند
تا مهدیت بیاید و بستاند انتقام
از غربتت و یا جگر پاره‌پاره‌ات
یا زخم بی‌شمار دلت، گوید از کدام؟
گریم به یاد جدّ غریبت که رأس او
گه ماه کوفه بود و گهی آفتاب شام
گه دوخت نیزه سینه و پشت ورا به هم
گه ریخت سنگ بر سر او از فراز بام
بـر روی پـاک تو به تن چاک‌چاک او
«میثم» هماره می‌کند از جان و دل سلام

(گزیده ای ازشعرفوق توسط مداح محترم خوانده شده اما ماکامل شعررا نوشتیم تابه سلیقه خودتان انتخاب شعربفرمایید)

وقتی می شنوی امام هادی علیه السلام رو به بزم شراب بردند، ناخودآگاه دلت تو یه بزم شراب دیگه هم می ره، میگی اینجا اگه امام هادی علیه السلامرو بردند ، حداقل دیگه ناموسش همراهش نبود، آی بمیرم برا امام سجاد علیه السلام،یه فرق دیگه هم داشت، اینجا اگه امام هادی رو بردند تو بزم شراب دیگه سر باباشو توتشت نگذاشتند…

دشمن تو را به زوربه بزم شراب برد
بزم می و ولی خدا آه آه آه
کرد از تو و رسول خدا هتک احترام
ای کاش می گسست فلک راز هم نظام

خود امام هادی علیه السلام هم تا وارد بزم متوکل شد حما گفت بمیرمبرا دل عمه ام زینب سلام ا… علیها

من کجا کوچه و بازار کجا-من کجا مجلس اغیار کجا

خاموش شدصدای دعایت ولی به زهر
داغ تو شعله بر جگر شیعیان زند
از غر بتت ویا جگر پاره پاره ات
گریم به یاد جد غریبت که رأس او
ای آنکه یافت دین خدا از دمت قوام
تا مهدی ات بیاید و بستاند انتقام
یا زخم بی شمار دلت گویم از کدام
گه ماه کوفه بودوگهی آفتاب شام

یکی از روضه هایی که برا امام هادی مشهوره اینه ، نانجیب قبر امامهادی علیه السلام رو میکند، آماده می کرد، می آورد آقا رو جلو قبر می گفت این قبر وبرای تو کندم،عن قریبه که بری تو این قبر ، نمیدونم این سخت تره که آدم قبر خودش وببینه یا موقعی که با دست خودش برا بابای غریبش قبر بکنه، صدا زد بنی اسد برید کنار، دیگه این بدن کار خودمه…

مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود

چرا یه مقدار پارچه تهیه کردن برا امام سجاد علیه السلام کارینداره، اما این بدن دیگه کفن نمی شه، هر عضوی رو بر می داره، یه عضو رو زمین میمونه، بدن و داخل بوریا پیچید، بدن و روونه قبر کرد، بعضی ها می گن دیدند امامسجاد علیه السلام اومد یه گوشه ای خاکا رو کنار می زد، یه انگشت بریده آورد، هرعضوی رو زمینه باید ملحق کنه به بدن، حالا می خواد رو بدن خاک بریزه، اما دیدندآقا از قبر بیرون نمیاد، بعضی از بنی اسدی ها اومدند دیدند آقا داره با بابا حرفمی زنه، آی بابای غریبم، رسم دین ماست، صورت میت و به سمت راست روی خاک می گذاریم،تو که در بدن سر نداری… رو بدن خاک ریخت، با چه دلی نمی دونم، با انگشت سبابه روی خاکا یه جمله ای نوشت، آی همه عالم بدونید

هذا قبر حسین بن علی بن ابی طالب الذی قتلوه عطشانا

 

بازدیدها: ۱۳۵۷

ادامه مطلب