شرح خطبه فدکیه جلسه چهاردهم

بازدید: 498 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم

فیش منبر

شرح خطبه فدکیه

 حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی

کانال فیش منبرومرثیه درایتا

https://eitaa.com/fishemenbarعرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir

جلسه چهاردهم

شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،
الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محّمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

حضرت زهرا(س) در ادامه می‏فرمایند:

* بُؤْساً لِقَوْمٍ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ

بدا به حال گروهی که پیمانها یا قسم‏های خود را شکستند پس از آنکه پیمان بسته بودند.

* وَ هَمُّوا بِاِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ اَلا تُقاتِلُونَ…

تصمیم گرفتند که پیغمبر را از مدینه بیرون کنند و اینان توطئه را علیه شما آغاز کردند.

* أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ اَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ[۱]

آیا از آنها می‏ترسید حال آنکه خداوند سزاوارتر است که از او بیمناک شوید اگر مؤمن باشید. این عبارت حضرت عیناً آیۀ قرآن کریم است. حضرت به خوبی مسئلۀ خیانت یهود را بر جریان سقیفه تطبیق می‏دهند و این خیانت سردمداران سقیفه را نظیر همان خیانت اهل یهود مدینه می‏دانند. یهود می‏خواستند پیغمبر را از مدینه بیرون کنند اینها هم می‏خواهند پیغمبر را از صحنه خارج کنند، بحث شخص حضرت علی(ع) و شوهر من نیست، بحث عدم اطاعت از کسی است که پیغمبر او را از ناحیۀ خدا برای خلافت معرفی کرده بود. پس علی(ع) را از خلافت دور کردن در واقع حضرت رسول اکرم(ص) را از صحنه خارج کردن است.

گرایش به راحت‏طلبی، علّت اصلی عدم حمایت از حق

* أَلا وَ قَدْ أَریٰ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ

همانا می‏بینم که شما در راحت‏طلبی و خوشگذرانی فرو رفته‏اید. یعنی حالت روحی شما عوض شده و رفاه‏طلب شده‏اید. حضرت(س) در اینجا به آن مسئلۀ اصلی که باعث عقب‏نشینی این گروه شده اشاره می‏کند. یعنی شما جنگاوران مسیر را عوض کردید و حالتان تغییر یافته است، رو به راحت‏طلبی آورده‏اید، جاذبه‏های دنیایی شما را به خود جذب کرده است و از فداکاری در راه حق دست برداشته‏اید. همیشه همین‏طور است. در روزگار خود ما هم بسیار بودند مخلصان و متدینینی که از اوّل با انقلاب بودند امّا پس از مدتی آن روحیه‏ها را از دست دادند و یکسر به دنبال مسائل مادّی رفتند و تسلیم نفس شدند.

* وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ أَغْواهُمْ عَلَیْهِ

و شما دور کردید آن که را که سزاوار به امر و نهی بود. بسط به معنای امر، و قبض به معنای نهی است. یعنی شما کسی را که اوّلاً توانایی در حکومت اسلام داشت و ثانیاً آشنا به موازین اسلام و احکام الهی بود و ثالثاً از طرف خدا منصوب بود از صحنه دور کردید. این کلمه اَحَقُّ در اینجا به معنای صفت تفضیلی نیست، یعنی این طور نیست که دیگران هم سزاوار بودند و او سزاوارتر بود، بلکه به معنای مطلقاً سزاوار است. یعنی فقط او سزاوار بود نه هیچ کس دیگری، و آنها که سر کار آمدند صلاحیت کار ندارند.

* وَ خَلَوْتُمْ بِالدِّعَهِ وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضِّیقِ بِالسَّعَهِ[۲]

شما با راحت‏طلبی خلوت کردید و نجات دادید خودتان را از تنگی و مضیقه به سوی وسعت و آسایش و راحتی. یعنی راحت‏طلبی و بی‏تفاوتی شما زمینه‏ساز این خیانت شد. شما دیدید که پای اقامۀ حق ایستادن رنج کشیدن دارد، مکافات و درگیری دارد پس تصمیم گرفتید که خودتان را از این تنگنا نجات دهید و به راحتی و خوشگذرانی خودتان برسید. بنا بر نقل متن یعنی طرفداری از حق درگیری و فشار دارد شما از این تنگنا به سوی وسعت و راحت‏طلبی پناه بردید، و بنا بر نقل احتجاج مراد از ضیق باطل، و مراد از سعه حق است.

* فَمَحَجْتُمُ الَّذی وَعَیْتُمْ وَ دَسَعْتُمُ الَّذی تَسَوَّغْتُمْ

پس آنچه را که حفظ می‏کردید دور انداختید و آنچه مثل غذای گوارا خورده بودید بالا آوردید. یعنی حقیقت را پذیرفته بودید امّا شکم روح شما طاقت این حقیقت را نداشت چون حفظ آن همراه با تحمّل سختیهای جسمی بود لذا آن را بیرون آوردید و دور انداختید.

چقدر تعبیرات زیباست. حضرت می‏فرماید روح شما ایمان به حق را پذیرفته بود و ایمان در شما مثل غذای گوارایی تعبیه شده بود امّا با این کارتان آن را استفراغ کردید و بیرون انداختید. اما بدانید که:

* فَإِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللّهَ لَغَنی حَمیدٌ[۳]

اگر شما و هر چه انسان روی زمین است همه با هم کافر شوید، خدا از همه بی‏نیاز و ستایش شده است.

حضرت از ابتدای خطبه از خلقت و مبدأ آن شروع کرد و یکی‏یکی مسائل اعتقادی و مسئلۀ ظهور اسلام و… را مطرح کرد و گفت شما دست از حمایت حق کشیده‏اید با این که امکانات و نیروی انسانی هم دارید. حال ممکن است کسی سؤال کند آیا حضرت می‏دانست که این جماعت با این خطبه و این سخنان هم تکانی نمی‏خورند یا نمی‏دانست؟ عبارت بعدی حضرت دقیقاً نشان می‏دهد که حضرت تا چه اندازه نسبت به این مردم و اعمالشان و آینده شناخت دارد.

* أَلا وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ هذا عَلی مَعْرِفَهٍ مِنّی بِالْخَذْلَهِ الَّتی خامَرتْکُمْ وَ الْغَدْرَهِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُکُمْ

من گفتم آنچه گفتم در حالی که شناخت داشتم که یاری نکردن با شما آمیخته شده و می‏دانستم که سخنان من در شما اثر ندارد چون شما را می‏شناسم که نسبت به ارزشهای معنوی بی‏تفاوت شده و در رفاه مادّی فرو رفته‏اید و بی‏وفایی همچون لباس، دلهای شما را در خود جای داده است. شعار به لباس چسبیده به تن می‏گویند. حضرت می‏فرماید ترک وفا شعار شما شده و سویدای درون شما گردیده و شما اهل کمک کردن به حق نیستید و بی‏وفایی مثل لباس زیر که به تن می‏چسبد به روح شما چسبیده است. حال سؤال اینجاست که اگر حضرت می‏دانستند این سخنان تأثیری در آن مردم ندارد پس چرا این همه سخن و این مجلس باعظمت؟ حضرت(س) در پاسخ به این سؤال می‏فرماید:

* وَ لکِنَّهٰا فَیْضَهُ النَّفْسِ وَ نَقْثَهُ الْغَیْظِ وَ خَوَرُ الْقَناهِ

امّا اینها را گفتم بخاطر جوشش روحم، بخاطر سوزش دل من و برای کُند شدن و از کار افتادن سرنیزه.

خَور یعنی شکستگی، ضعف و کندی. اشاره به این که اگر انسان عملاً نتواند از حق دفاع کند و از دستش کاری برنیاید آنجاست که باید با زبان گویایش حق را آشکارا مطرح کند گر چه توان به پا داشتن آن را نداشته باشد و نباید ساکت بنشیند و تماشاگر باشد. بنابراین حضرت می‏گوید دستم از مبارزه با ظالم و طرفداری از حق خالی بود ولی زبانم که از کار نیفتاده است. این مطلب به مراتب نهی از منکر هم اشاره دارد که مؤمن حداقل به صورت زبانی باید اقدام به نهی از منکر کند هر چند از نظر عملی نتواند کاری انجام دهد.

* و بثّه الصّدر[۴]

و چون دیدم غصّه سینه‏ام را دارد می‏ترکاند. دقت کنید علی(ع) هم همین‏طور بود سر در چاه می‏کرد و درد دل می‏گفت. حضرت زهرا(س) می‏گوید آمدم در میان مهاجر و انصار حرفهایم را زدم. پس حضرت دو مسئله را مطرح می‏کند اوّل از جنبۀ روانی که درد دل است و دوّم:

* وَ تَقْدِمَهُ الْحُجَّهِ

و گفتم تا اتمام حجّت کرده باشم، یعنی ثانیا برای اینکه اگر عملاً نتوانستم اقامۀ حق کنم، حجّت را به صورت زبانی بر شما تمام کردم.

در اینجا به صورت خلاصه مطالب حضرت(س) را مرور می‏کنم:

۱ـ این حرفها را زدم تا کسی عذر نیاورد که نمی‏دانستم، ۲ـ شنوندگان هم قادر بودند که از ظلم و خیانت جلوگیری کنند هم از نظر عِدّه و هم عُدّه ، ۳ـ از آنان هم خواسته شد که کمک کنند، ۴ـ راحت‏طلبی و دنیاطلبی آنان مانع آنان در دفاع از حق شد، ۵ـ من با این که توان عملی برای جلوگیری از ظلم نداشتم ولی با زبان طرفداری از حق کردم که آخرین حربۀ من بود.

نتیجه:

ای موجودین و ای آیندگان در تاریخ بدانید و ثبت کنید که زهرا آنی از حق غفلت نکرد و از طرفداری نسبت به حق کوتاهی نداشت.

عاقبت غصب فدک و ثمرۀ کوتاهی دونان و راحت‏طلبان

* فَدُونَکُمُوها فَاحْتَقِبُوهٰا

حال این فدک. طنابش را محکم ببندید. یعنی فدک را می‏خواستید حال آن را محکم نگه دارید که عواقب و پیامدهای دنیوی و اخروی و معنوی به دنبال دارد. حقبْ طنابی است که زیر شکم شتر و روی بار می‏بندند و در فارسی به آن تنگ می‏گویند.

* دَبَرَهَ الظَّهْرِ نَقِبَهِ الْخُفِّ

پُشت این مَرکب مجروح و پای آن لنگ است. یعنی آن طور که می‏خواهید به شما سواری نخواهد داد، کنایه از این که شما به آن اهدافی که دارید نخواهید رسید.

* باقِیَهَ الْعٰارِ

و ننگ و عار آن باقی می‏ماند. یعنی شما نمی‏توانید روی این مطلب که آن را به زور غصب کرده‏اید سرپوش بگذارید و این خیانت شما در طول تاریخ باقی می‏ماند و این طور نیست که آیندگان همگی خیانت شما را درنیابند. این از نظر دنیا امّا از نظر آخرت هم:

* مَوْسُومَهً بِغَضَبِ اللّهِ الْجَبّارِ

و داغ غضب الهی هم همواره بر اوست. یعنی علاوه بر اینکه در طول تاریخ بر شما ننگ می‏ماند غضب الهی هم از ناحیۀ غصب آن بر شما روی می‏نماید. داغ غضب خدا را، این فدک یا خلافت، بر خود دارد و پاک کردنی نیست.

* وَ شَنارِ الْأَبَدِ

و بعلاوه ننگ ابدی هم به همراه دارد.

* مَوْصُولَهً بِنارِ اللّهِ الْمُوقَدَهِ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ[۵]

و شما را می‏رساند به آتشی که خداوند روشن کرده و طلوع بر دلها می‏کند یا دلها از آن آگاه می‏شود. یعنی آتشی که دل‏سوز است نه پیکرسوز. بدین‏ترتیب حضرت علاوه بر آثار دنیوی، آثار اخروی این عمل آن گروه را هم بیان می‏کند.

* فَبِعَیْنِ اللّهِ ماتَفْعَلُونَ

پس بدانید شما در دیدگاه خدا دارید عمل می‏کنید. یعنی خدا همۀ افعال شما را زیر نظر دارد.

* وَسَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَی مُنْقَلِبٍ یَنْقَلِبُونَ[۶]

و ستمکاران بزودی می‏فهمند که چه عاقبتی دارند. چقدر این تعبیرات و استفاده‏ها از قرآن کریم در خطبۀ حضرت زیباست، و از معجزات آن حضرت به شمار می‏رود. حضرت بصراحت می‏گوید شما ظالم و ستمکارید و آنها را به عذاب الهی تهدید می‏کند نه اینکه تجویزی باشد برای کارهایشان، یعنی بروید تا عذاب کارهایتان را بچشید.

* وَ أَنَا ابْنَهُ نَذیرٍ لَکُمْ بَیْنَ یَدَی عَذابٍ شَدیدٍ

و من دختر پیامبر شما هستم که برای انذار شما از عذاب شدید، آمده بود.

اشاره به این که من همان کاری را که پدرم در انذار شما کرد با شما می‏کنم یعنی شما را انذار می‏دهم.

* فَاعْمَلُوا اِنّا عامِلُونَ[۷]

پس هر کاری می‏خواهید بکنید ما هم آنچه وظیفه داریم انجام می‏دهیم. دقت کنید حضرت می‏فرماید اِنّا یعنی ما اهل‏بیت، نمی‏گوید اَنَا که فقط معنی‏اش خود حضرت باشد، بلکه اشاره می‏کند که همۀ ما اهل‏بیت به وظیفۀ الهی‏مان عمل می‏کنیم. علی(ع) هم که ۲۵ سال سکوت کرد به وظیفه‏اش در حفظ اصل اسلام عمل کرد. پس حضرت می‏فرماید شما به کارهای شیطانی‏تان مشغول باشید ما هم کار رحمانی‏مان را می‏کنیم.

* وَ انْتَظِروا اِنّا مُنْتَظِرونَ[۸]

و شما منتظر باشید ما هم منتظر می‏مانیم. یعنی هر عملی عکس‏العملی و نتیجه‏ای در دنیا و آخرت دارد. پس صبر می‏کنیم تا ببینیم نتیجۀ عمل شما چه خواهد بود و نتیجۀ عمل ما چه.

در اینجا خطبۀ حضرت زهرا(س) تمام می‏شود امّا ابن ابی قحافه برمی‏خیزد که به سخنان حضرت زهرا(س) پاسخ بدهد.


[۱]. توبه /۱۳٫

[۲]. در احتجاج طبرسی: و نجوتم بالضّیق من السّعه.

[۳]. ابراهیم /۸٫ البته در آیه إن تکفروا آمده است.

[۴]. در برخی نسخه‏ها: صدور.

[۵]. همزه /۶ و۷٫

[۶]. شعرا /۲۲۷٫

[۷]. هود /۱۲۱٫

[۸]. هود /۱۲۲٫

بازدیدها: ۲۵۰

ادامه مطلب