بسم الله الرحمن الرحیم
فیش منبر
شرح خطبه فدکیه
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی
کانال فیش منبرومرثیه درایتا
عرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir
جلسه دهم
شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم
الله الرحمن الرحیم،
الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محّمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه
الله علی اعدائهم اجمعین.
حضرت زهرا(س) در ادامه میفرمایند:
* ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلا أَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتُهٰا
و شما صبر نکردید مگر به اندازهای که این مرکب خلافت ساکت و آرام شود. نَفُور به معنی دور شدن چهارپا و کنایه از چموشی است. انسان وقتی بخواهد سوار مَرکب شود، ابتدا مرکب کمی رَم میکند و از انسان دور میشود و انسان هم صبر میکند تا مرکب رام شود و بعد از او سواری بگیرد. حضرت(س) فتنۀ زمان خلافت را به شتر تشبیه کردند یعنی شما با عجله و بدون اطلاع اهلبیت و گروه کثیری از مهاجرین و انصال در سقیفه تشکیل جلسه دادید و خلیفهتراشی کردید. شاید هم منظور حضرت این است که این خلافت هم مثل مرکبی که ابتدا رام کسی نمیشود و چموشی دارد، یک چموشیای داشت و آن همان مخالفتهایی بود که در سقیفه روی داد. یعنی این مرکب به شما تن نمیداد امّا صبر نکردید و بدون معطلی و با عجله و با اینکه برخی از مهاجرین و انصار و اهلبیت مخالف بودند شما بر سوار شدن به این مرکب مصمم شدید.
* وَ یَسْلَسَ قِیٰادُهٰا
و به مقداری که شتر آرام گیرد و افسار آن در اختیار شما قرار گیرد. سَلْسْ به معنی آرامی و روانی، و قِیٰادْ به معنی افسار است. اشاره به اینکه به مخالفتها هم وقعی نگذاشتید و به دروغ ادعای اجماع کردید.
* ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَها
و آتشزنه را آوردید و شروع کردید به شعلهور کردن آتش. یعنی از همان اوّل سعی کردید آتش گُر بگیرد، و پس از آن که خلافت را در دست گرفتید، آتشگیرانۀ آن را روشن کردید. حضرت اشاره میکند که اوّل آتش خلافت را روشن کردید و حالا دارید آن را باد میدهید و شعلهور میسازید.
* وَ تُهَیِّجُونَ جَمْرَتَهٰا
و آن آتش را به جاهای دیگر هم سرایت دادید. جَمْر یعنی آتش با هیزم سرخ شده. یعنی سریع خلیفه تعیین کردید، و پس از به قدرت رسیدن به سراغ حکمرانی نرفتید بلکه آتش ظلم اوّلیه را گسترش دادید و فدک را غصب کردید و بعد به خانۀ اهلبیت پیغمبر ریختید یعنی تعرّض به بیت آن حضرت(ص)، چرا این قدر عجله؟
* وَ تَسْتَجیبُون لِهتافِ الشَّیْطانِ الْغَوِی
و به آن ندای شیطان گمراهکننده پاسخ مثبت دادید. یعنی حرکت شما در سقیفه شیطانی بود و هوای نفس بود و شما قدرتطلب و ریاستطلب بودید و دنبالهروی شیطان کردید، یعنی کار شما اصلاً بر مدار حقطلبی نبود. اگر فرض کنیم مخاطب حضرت(س) سردمداران سقیفه باشند یعنی آنها از شیطان تبعیت کردند و اگر منظور حضرت کسانی باشند که تسلیم خدعهها و توطئههای از پیش طراحی شدۀ سردمداران سقیفه شدند و بیعت کردند پس حضرت(س) سردمداران را به شیطان تشبیه کرده و بیعتکنندگان با آنها را به کسانی که بخاطر هوای نفس از آنها اطاعت کردند. شیطانی بودن این کارها هم روشن است، چون با کنار گذاشتن احکام و شرایط قرآن صورت گرفته است و چه عمل شیطانی از این بالاتر که احکام اسلام و قرآن کنار گذاشته شود.
* وَ إِطْفاءِ أَنْوارِ الدِّینِ الْجَلی
و شما انوار دین خدا را که روشن بود خاموش کردید. همین عبارت معنایی را که در عبارت قبل مطرح کردیم تأیید میکند که کار شیطانی شما خاموش کردن نور دین خدا بود. یعنی شما معیارهای قرآن و آنچه فرموده بود همه را کنار گذاشتید و قرآن و سنّت هر دو را رها کردید. یُریدُونَ اَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ[۱] میخواهند که نور خدا را خاموش سازند.
* وَ إهْمادِ سُنَنِ النَّبِی الصَّفِی
و سنن پیامبر برگزیدۀ خدا را خاموش کردید. اِهْمادْ به معنی خاموش کردن است، یعنی مسیر اسلام را تغییر دادید و با غصب خلافت شروع کردید به از بین بردن انوار دین و آثار پیغمبر، و چهرۀ اسلام را کریه و زشت کردید و الگوی زشتی برای آیندگان ساختید و احکام پیغمبر اسلام که روشنیبخش در تاریخ بود را از بین بردید و بشریت را از آن محروم کردید. خلافت در اسلام بر معیار علم و تقوی استوار بود یعنی آگاهی به احکام و موازین الهی و توأم با آن تقوای عملی، و مصداق اعلای این صفات معصومین علیهمالسّلام هستند که عصمت مطلق دارند. امّا شما این معیارهای نورانی که محورش علم به احکام الهی و تقوا بود را کنار گذاشتید و معیارهای شیطانی مطرح کردید، معیارهای ساختگی و لذا در سقیفه تنها معیاری که مطرح نبود علم و تقوی بود.
* تَشْرَبُونَ حَسْواً فِی ارْتِغاءِ
شما به تدریج منفعت خلافت را آشامیدید، در برخی نسخهها تسِرّونَ آمده است به معنی ضد علن یعنی در خفا و بتدریج منافع آن را نوشیدید. رِغْوِه در ظاهر آن کف یا خامۀ روی ماست و دوغ است، آن کفی که روی دوغ یا ماست جمع میشود بعد کسی که میخواهد دیگری را فریب دهد میگوید من میخواهم فقط این کفهای روی دوغ یا شیر را بخورم لبش را روی لب کاسه میگذارد و شروع میکند آرامآرام خوردن و تا ته ظرف را میخورد، این عبارت در عرب ضربالمثل است یعنی شما در ظاهر عنوان کردید که میخواهید مسئلۀ خلافت عقب نیفتد و به اسلام لطمه نخورد و فتنه نشود و از این حرفها، امّا در باطن جنبشی خزنده داشتید و میخواستید خلافت را تا همیشۀ تاریخ از اهلبیت دور کنید. جریان سقیفه یک توطئۀ عظیم و عمیق بود. همین است که بعد از خلیفهسازی بلافاصله رفتند سراغ مسئلۀ فدک. برای این که بدانید دلیل سرعت اینها در غصب فدک چه بود به روایتی از امام صادق(ع) اشاره میکنم. مفضّل نقل میکند که امام فرمود بعد از این که سقیفه پایان یافت و بیعت انجام شد، عمر بن خطاب به ابوبکر بن ابیقحافه گفت خمس و فیء و فدک را از اهلبیت بگیر تا دستشان از امور اقتصادی و مالی کوتاه و خالی شود. وقتی که دست اهلبیت خالی و دست تو پر شد مردم به سراغ تو میآیند. ببینید این همان سیاست شیطانی است یعنی مینشستند نقشه میکشیدند و برنامهریزی میکردند تا پشتوانۀ مالی اهلبیت را از آنها بگیرند. پس معلوم میشود پیغمبر اکرم(ص) وقتی فدک را به حضرت زهرا(س) بخشید میدانست که این فدک برای اهلبیت اهمیت دارد و آنها را تأمین میکند و این یک پیشبینی سیاسی نسبت به خلافت در آینده بود که توسط پیغمبر اکرم(ص) صورت گرفت و الا حضرت زهرا(س) که برای یک قطعه زمین نمیآید گریه کند، حضرت زهرا(س) و اهلبیت که هر چه داشتند در راه خدا ایثار کردند امّا فدک مسئلۀ شخصی نبوده بلکه جنبۀ پشتوانه برای خلافت اهلبیت داشته است که حضرت(س) تا این حد برای آن پافشاری میکند. بنابراین نقشۀ آنان کوتاه کردن دست اهلبیت در طول تاریخ از خلافت بود چرا که پیغمبر(ص) اسامی ائمۀ اطهار را به ترتیب بیان کرده بود که حتی در کتب اهل سنّت و عامّه هم این روایات وجود دارد و اینها میخواستند این مسیر تحقق پیدا نکند یعنی مسئلۀ آنها حتی تنها علی(ع) نبود بلکه کنار گذاشتن همۀ اهلبیت بود. بنابراین جریان سقیفه یک ظاهری داشت و یک باطنی. ظاهرش این بود که نباید مسلمین بدون خلیفه باشند و باید اسلام حفظ شود، امّا باطن آن حرکت خزندهای بود برای این که حکومت به حضرت علی(ع) و اهلبیت نرسد.
* وَ تَمْشُونَ لِأهْلِهِ وَ وَلَدِهِ[۲] فِی الْخَمَرِ وَ الضَّراءِ
یعنی به صورت مخفی بر علیه اهلبیت و فرزندان پیغمبر(ص) قدم برمیدارید. این هم تشبیه زیبایی است یعنی شماها در آن پوشش درختان و پستی و بلندیها خود را مخفی میکنید تا کسی نفهمد که هدف شیطانی نسبت به اهلبیت دارید، درست مثل کسی که میخواهد مخفیانه در جایی راه برود خود را پشت درختها پنهان میکند شما هم خود را زیر یک پوششهای ظاهری پنهان کردید تا اغراض فاسدۀ خود را پنهان کنید و ضربههای کاری به اسلام بزنید. معلوم میشود امثال حضرت زهرا(س) دقیقاً میدانستند اینها چه فکری در سر دارند امّا چه میتوان کرد یک عده شیطان توطئهگر یک طرف و یک عده مردم سادهلوح در طرف دیگر. حکایت همان عالم بزرگواری است که وارد دهی شد و دید کسی آنجا ادعاهای ناصحیح دارد. خواست مردم را آگاه کند. آن شخص جاهل امّا حیلهگر مردم را در مسجد جمع کرد و به مردم گفت شما قضاوت کنید کدامیک از ما باسودایم بعد به آن عالم بزرگوار گفت بنویس مار. آن آقا هم روی تخته نوشت مار. بعد این آدم حیلهگر شکل یک مار را کشید و به مردم گفت شما قضاوت کنید کدام یک مار است. و مردم هم گفتند این که تو کشیدهای مار است. حضرت زهرا(س) هم میداند که گروهی از اینها دارند بازیگری میکنند و گروهی هم فریب خوردهاند پس چه باید کرد؟ جز این که این مطالب را بگوید تا در تاریخ بشریت ثبت شود و بماند.
* وَ نَصْبِرُ مِنْکُمْ عَلی مِثْلِ حَزِّ الْمُدی
یعنی ما اهلبیت در مقابل مُدای شما صبر میکنیم. مدی یعنی بریدن کاردها و حزّ به معنی بریدن و قطعهقطعه کردن است. یعنی ما در برابر شما صبر میکنیم مثل صبر کسی که با چاقوهای بزرگ اعضایش را قطعهقطعه کنند و به او ضربه بزنند و او هم صبر کند. شاید منظور حضرت این است که هر کدام از شما یک کاردی به دست گرفتهاید و به جگر ما میزنید و ما هم صبر میکنیم. یعنی ما دقیقاً اغراض فاسده و سوء استفادۀ شما را از موقعیت به دست آمده میدانیم امّا برای حفظ و بقای اسلام صبر میکنیم.
* وَ وَخْزِ السِّنانِ فِی الْحَشْا
و مثل فرو رفتن سرنیزه در بدن انسان. وَخْزْ تیر یا نیزهای است که در بدن فرو رود. حضرت زهرا(س) کمال ناراحتی خود را در این عبارت بیان میکند و میگوید این زخمها عمق جان را میسوزاند. با خواندن این جملات انسان به یاد جملات نهجالبلاغه در خطبۀ شقشقیه میافتد که امام علی(ع) میگوید:
فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلی هٰاتٰا أَحْجی فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجاً أَریٰ تُراثی نَهْباً
یعنی دیدم صبر کردن خردمندانه است و صبر کردم در حالی که چشمان مرا خار و خاشاک و گلویم را استخوان گرفته بود و میراثم را تاراج رفته دیدم. چقدر این جملات شبیه عبارات حضرت زهرا(س) است و اگر کسی بگوید حضرت علی(ع) این عبارات را از حضرت زهرا(س) گرفته حرف گزافی نزده است.
[۱]. توبه /۳۲٫
[۲]. یا وُلده
بازدیدها: ۲۷۰