بسم الله الرحمن الرحیم
فیش منبر
شرح خطبه فدکیه
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی
کانال فیش منبرومرثیه درایتا
https://eitaa.com/fishemenbarعرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir
جلسه چهاردهم
شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،
الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محّمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله
علی اعدائهم اجمعین.
حضرت زهرا(س) در ادامه میفرمایند:
* بُؤْساً لِقَوْمٍ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ
بدا به حال گروهی که پیمانها یا قسمهای خود را شکستند پس از آنکه پیمان بسته بودند.
* وَ هَمُّوا بِاِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ اَلا تُقاتِلُونَ…
تصمیم گرفتند که پیغمبر را از مدینه بیرون کنند و اینان توطئه را علیه شما آغاز کردند.
* أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ اَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ[۱]
آیا از آنها میترسید حال آنکه خداوند سزاوارتر است که از او بیمناک شوید اگر مؤمن باشید. این عبارت حضرت عیناً آیۀ قرآن کریم است. حضرت به خوبی مسئلۀ خیانت یهود را بر جریان سقیفه تطبیق میدهند و این خیانت سردمداران سقیفه را نظیر همان خیانت اهل یهود مدینه میدانند. یهود میخواستند پیغمبر را از مدینه بیرون کنند اینها هم میخواهند پیغمبر را از صحنه خارج کنند، بحث شخص حضرت علی(ع) و شوهر من نیست، بحث عدم اطاعت از کسی است که پیغمبر او را از ناحیۀ خدا برای خلافت معرفی کرده بود. پس علی(ع) را از خلافت دور کردن در واقع حضرت رسول اکرم(ص) را از صحنه خارج کردن است.
گرایش به راحتطلبی، علّت اصلی عدم حمایت از حق
* أَلا وَ قَدْ أَریٰ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ
همانا میبینم که شما در راحتطلبی و خوشگذرانی فرو رفتهاید. یعنی حالت روحی شما عوض شده و رفاهطلب شدهاید. حضرت(س) در اینجا به آن مسئلۀ اصلی که باعث عقبنشینی این گروه شده اشاره میکند. یعنی شما جنگاوران مسیر را عوض کردید و حالتان تغییر یافته است، رو به راحتطلبی آوردهاید، جاذبههای دنیایی شما را به خود جذب کرده است و از فداکاری در راه حق دست برداشتهاید. همیشه همینطور است. در روزگار خود ما هم بسیار بودند مخلصان و متدینینی که از اوّل با انقلاب بودند امّا پس از مدتی آن روحیهها را از دست دادند و یکسر به دنبال مسائل مادّی رفتند و تسلیم نفس شدند.
* وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ أَغْواهُمْ عَلَیْهِ
و شما دور کردید آن که را که سزاوار به امر و نهی بود. بسط به معنای امر، و قبض به معنای نهی است. یعنی شما کسی را که اوّلاً توانایی در حکومت اسلام داشت و ثانیاً آشنا به موازین اسلام و احکام الهی بود و ثالثاً از طرف خدا منصوب بود از صحنه دور کردید. این کلمه اَحَقُّ در اینجا به معنای صفت تفضیلی نیست، یعنی این طور نیست که دیگران هم سزاوار بودند و او سزاوارتر بود، بلکه به معنای مطلقاً سزاوار است. یعنی فقط او سزاوار بود نه هیچ کس دیگری، و آنها که سر کار آمدند صلاحیت کار ندارند.
* وَ خَلَوْتُمْ بِالدِّعَهِ وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضِّیقِ بِالسَّعَهِ[۲]
شما با راحتطلبی خلوت کردید و نجات دادید خودتان را از تنگی و مضیقه به سوی وسعت و آسایش و راحتی. یعنی راحتطلبی و بیتفاوتی شما زمینهساز این خیانت شد. شما دیدید که پای اقامۀ حق ایستادن رنج کشیدن دارد، مکافات و درگیری دارد پس تصمیم گرفتید که خودتان را از این تنگنا نجات دهید و به راحتی و خوشگذرانی خودتان برسید. بنا بر نقل متن یعنی طرفداری از حق درگیری و فشار دارد شما از این تنگنا به سوی وسعت و راحتطلبی پناه بردید، و بنا بر نقل احتجاج مراد از ضیق باطل، و مراد از سعه حق است.
* فَمَحَجْتُمُ الَّذی وَعَیْتُمْ وَ دَسَعْتُمُ الَّذی تَسَوَّغْتُمْ
پس آنچه را که حفظ میکردید دور انداختید و آنچه مثل غذای گوارا خورده بودید بالا آوردید. یعنی حقیقت را پذیرفته بودید امّا شکم روح شما طاقت این حقیقت را نداشت چون حفظ آن همراه با تحمّل سختیهای جسمی بود لذا آن را بیرون آوردید و دور انداختید.
چقدر تعبیرات زیباست. حضرت میفرماید روح شما ایمان به حق را پذیرفته بود و ایمان در شما مثل غذای گوارایی تعبیه شده بود امّا با این کارتان آن را استفراغ کردید و بیرون انداختید. اما بدانید که:
* فَإِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللّهَ لَغَنی حَمیدٌ[۳]
اگر شما و هر چه انسان روی زمین است همه با هم کافر شوید، خدا از همه بینیاز و ستایش شده است.
حضرت از ابتدای خطبه از خلقت و مبدأ آن شروع کرد و یکییکی مسائل اعتقادی و مسئلۀ ظهور اسلام و… را مطرح کرد و گفت شما دست از حمایت حق کشیدهاید با این که امکانات و نیروی انسانی هم دارید. حال ممکن است کسی سؤال کند آیا حضرت میدانست که این جماعت با این خطبه و این سخنان هم تکانی نمیخورند یا نمیدانست؟ عبارت بعدی حضرت دقیقاً نشان میدهد که حضرت تا چه اندازه نسبت به این مردم و اعمالشان و آینده شناخت دارد.
* أَلا وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ هذا عَلی مَعْرِفَهٍ مِنّی بِالْخَذْلَهِ الَّتی خامَرتْکُمْ وَ الْغَدْرَهِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُکُمْ
من گفتم آنچه گفتم در حالی که شناخت داشتم که یاری نکردن با شما آمیخته شده و میدانستم که سخنان من در شما اثر ندارد چون شما را میشناسم که نسبت به ارزشهای معنوی بیتفاوت شده و در رفاه مادّی فرو رفتهاید و بیوفایی همچون لباس، دلهای شما را در خود جای داده است. شعار به لباس چسبیده به تن میگویند. حضرت میفرماید ترک وفا شعار شما شده و سویدای درون شما گردیده و شما اهل کمک کردن به حق نیستید و بیوفایی مثل لباس زیر که به تن میچسبد به روح شما چسبیده است. حال سؤال اینجاست که اگر حضرت میدانستند این سخنان تأثیری در آن مردم ندارد پس چرا این همه سخن و این مجلس باعظمت؟ حضرت(س) در پاسخ به این سؤال میفرماید:
* وَ لکِنَّهٰا فَیْضَهُ النَّفْسِ وَ نَقْثَهُ الْغَیْظِ وَ خَوَرُ الْقَناهِ
امّا اینها را گفتم بخاطر جوشش روحم، بخاطر سوزش دل من و برای کُند شدن و از کار افتادن سرنیزه.
خَور یعنی شکستگی، ضعف و کندی. اشاره به این که اگر انسان عملاً نتواند از حق دفاع کند و از دستش کاری برنیاید آنجاست که باید با زبان گویایش حق را آشکارا مطرح کند گر چه توان به پا داشتن آن را نداشته باشد و نباید ساکت بنشیند و تماشاگر باشد. بنابراین حضرت میگوید دستم از مبارزه با ظالم و طرفداری از حق خالی بود ولی زبانم که از کار نیفتاده است. این مطلب به مراتب نهی از منکر هم اشاره دارد که مؤمن حداقل به صورت زبانی باید اقدام به نهی از منکر کند هر چند از نظر عملی نتواند کاری انجام دهد.
* و بثّه الصّدر[۴]
و چون دیدم غصّه سینهام را دارد میترکاند. دقت کنید علی(ع) هم همینطور بود سر در چاه میکرد و درد دل میگفت. حضرت زهرا(س) میگوید آمدم در میان مهاجر و انصار حرفهایم را زدم. پس حضرت دو مسئله را مطرح میکند اوّل از جنبۀ روانی که درد دل است و دوّم:
* وَ تَقْدِمَهُ الْحُجَّهِ
و گفتم تا اتمام حجّت کرده باشم، یعنی ثانیا برای اینکه اگر عملاً نتوانستم اقامۀ حق کنم، حجّت را به صورت زبانی بر شما تمام کردم.
در اینجا به صورت خلاصه مطالب حضرت(س) را مرور میکنم:
۱ـ این حرفها را زدم تا کسی عذر نیاورد که نمیدانستم، ۲ـ شنوندگان هم قادر بودند که از ظلم و خیانت جلوگیری کنند هم از نظر عِدّه و هم عُدّه ، ۳ـ از آنان هم خواسته شد که کمک کنند، ۴ـ راحتطلبی و دنیاطلبی آنان مانع آنان در دفاع از حق شد، ۵ـ من با این که توان عملی برای جلوگیری از ظلم نداشتم ولی با زبان طرفداری از حق کردم که آخرین حربۀ من بود.
نتیجه:
ای موجودین و ای آیندگان در تاریخ بدانید و ثبت کنید که زهرا آنی از حق غفلت نکرد و از طرفداری نسبت به حق کوتاهی نداشت.
عاقبت غصب فدک و ثمرۀ کوتاهی دونان و راحتطلبان
* فَدُونَکُمُوها فَاحْتَقِبُوهٰا
حال این فدک. طنابش را محکم ببندید. یعنی فدک را میخواستید حال آن را محکم نگه دارید که عواقب و پیامدهای دنیوی و اخروی و معنوی به دنبال دارد. حقبْ طنابی است که زیر شکم شتر و روی بار میبندند و در فارسی به آن تنگ میگویند.
* دَبَرَهَ الظَّهْرِ نَقِبَهِ الْخُفِّ
پُشت این مَرکب مجروح و پای آن لنگ است. یعنی آن طور که میخواهید به شما سواری نخواهد داد، کنایه از این که شما به آن اهدافی که دارید نخواهید رسید.
* باقِیَهَ الْعٰارِ
و ننگ و عار آن باقی میماند. یعنی شما نمیتوانید روی این مطلب که آن را به زور غصب کردهاید سرپوش بگذارید و این خیانت شما در طول تاریخ باقی میماند و این طور نیست که آیندگان همگی خیانت شما را درنیابند. این از نظر دنیا امّا از نظر آخرت هم:
* مَوْسُومَهً بِغَضَبِ اللّهِ الْجَبّارِ
و داغ غضب الهی هم همواره بر اوست. یعنی علاوه بر اینکه در طول تاریخ بر شما ننگ میماند غضب الهی هم از ناحیۀ غصب آن بر شما روی مینماید. داغ غضب خدا را، این فدک یا خلافت، بر خود دارد و پاک کردنی نیست.
* وَ شَنارِ الْأَبَدِ
و بعلاوه ننگ ابدی هم به همراه دارد.
* مَوْصُولَهً بِنارِ اللّهِ الْمُوقَدَهِ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ[۵]
و شما را میرساند به آتشی که خداوند روشن کرده و طلوع بر دلها میکند یا دلها از آن آگاه میشود. یعنی آتشی که دلسوز است نه پیکرسوز. بدینترتیب حضرت علاوه بر آثار دنیوی، آثار اخروی این عمل آن گروه را هم بیان میکند.
* فَبِعَیْنِ اللّهِ ماتَفْعَلُونَ
پس بدانید شما در دیدگاه خدا دارید عمل میکنید. یعنی خدا همۀ افعال شما را زیر نظر دارد.
* وَسَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَی مُنْقَلِبٍ یَنْقَلِبُونَ[۶]
و ستمکاران بزودی میفهمند که چه عاقبتی دارند. چقدر این تعبیرات و استفادهها از قرآن کریم در خطبۀ حضرت زیباست، و از معجزات آن حضرت به شمار میرود. حضرت بصراحت میگوید شما ظالم و ستمکارید و آنها را به عذاب الهی تهدید میکند نه اینکه تجویزی باشد برای کارهایشان، یعنی بروید تا عذاب کارهایتان را بچشید.
* وَ أَنَا ابْنَهُ نَذیرٍ لَکُمْ بَیْنَ یَدَی عَذابٍ شَدیدٍ
و من دختر پیامبر شما هستم که برای انذار شما از عذاب شدید، آمده بود.
اشاره به این که من همان کاری را که پدرم در انذار شما کرد با شما میکنم یعنی شما را انذار میدهم.
* فَاعْمَلُوا اِنّا عامِلُونَ[۷]
پس هر کاری میخواهید بکنید ما هم آنچه وظیفه داریم انجام میدهیم. دقت کنید حضرت میفرماید اِنّا یعنی ما اهلبیت، نمیگوید اَنَا که فقط معنیاش خود حضرت باشد، بلکه اشاره میکند که همۀ ما اهلبیت به وظیفۀ الهیمان عمل میکنیم. علی(ع) هم که ۲۵ سال سکوت کرد به وظیفهاش در حفظ اصل اسلام عمل کرد. پس حضرت میفرماید شما به کارهای شیطانیتان مشغول باشید ما هم کار رحمانیمان را میکنیم.
* وَ انْتَظِروا اِنّا مُنْتَظِرونَ[۸]
و شما منتظر باشید ما هم منتظر میمانیم. یعنی هر عملی عکسالعملی و نتیجهای در دنیا و آخرت دارد. پس صبر میکنیم تا ببینیم نتیجۀ عمل شما چه خواهد بود و نتیجۀ عمل ما چه.
در اینجا خطبۀ حضرت زهرا(س) تمام میشود امّا ابن ابی قحافه برمیخیزد که به سخنان حضرت زهرا(س) پاسخ بدهد.
[۱]. توبه /۱۳٫
[۲]. در احتجاج طبرسی: و نجوتم بالضّیق من السّعه.
[۳]. ابراهیم /۸٫ البته در آیه إن تکفروا آمده است.
[۴]. در برخی نسخهها: صدور.
[۵]. همزه /۶ و۷٫
[۶]. شعرا /۲۲۷٫
[۷]. هود /۱۲۱٫
[۸]. هود /۱۲۲٫
بازدیدها: ۲۵۱