بسم الله الرحمن الرحیم
فیش منبر
شرح خطبه فدکیه
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی
کانال فیش منبرومرثیه درایتا
عرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir
جلسه شانزدهم
شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،
الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محّمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه
الله علی اعدائهم اجمعین.
پاسخ حضرت زهرا(س) به ابوبکر
حال حضرت زهرا(س) شروع میکند به پاسخ دادن و میفرماید:
* سُبْحانَ اللّهِ، مٰا کٰانَ أَبی رَسُولُ اللّهِ(ص) عَنْ کِتابِ اللّهِ صادِفاً وَ لا لِأَحْکٰامِهِ مُخالِفاً.
سُبْحانَ اللّه، هیچگاه پدر من از کتاب خدا اعراض نکرد و با احکام قرآن مخالفت نکرد.
حضرت با گفتن سبحان اللّه تعجب خود را از حرفهای ابوبکر نشان میدهد، بعد میفرماید: من احکام قرآن را برایت گفتم تو حدیث جعلی میآوری که من از پدر تو اطاعت کردم و با این حیله به پدر من نسبت میدهی که با قرآن مخالفت کرده است وقتی قرآن میگوید: وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ[۱] یعنی پیامبران ارث میگذارند، بعد تو حدیث میآوری که پدر من گفته پیامبران ارث نمیگذارند. یعنی درد دیگری هم بر من اضافه کردی و آن این که به پدر من تهمت میزنی که در حدیث، خلاف قرآن سخن گفته حال آنکه پدر من هرگز مخالفت با قرآن نکرد.
* بَلْ کٰانَ یَتَّبِعُ أَثَرَهُ وَ یَقْفُو سُورَهُ، اَفَتَجْمَعُونَ اِلَی الْغَدْرِ اعْتِلالاً عَلَیْهِ بِالزُّورِ وَ الْبُهْتانِ
بلکه همواره از احکام قرآن تبعیت میکرد و دنبالهرو سورههای قرآنی بود. یعنی از همان آیهها که برای تو خواندم هم پیروی کرد. آیا شما همگی مجتمع شدهاید برای خیانت؟ بعد هم برای خیانتتان دروغ و بهتان به پدر من نسبت میدهید؟ حضرت(س) در این عبارت ابتدا میگوید پدر من که همواره تابع و مطیع همۀ قرآن بود امّا آمدید اجماع کردید علیه قرآن و بعد هم با جعل حدیث و دروغگویی پدر مرا به مخالفت به قرآن متهم کردید.
حجّیّت و محدودۀ اجماع
در اینجا یک مسئلۀ دیگر هم مطرح میشود که اجماع تا کجا حجّیت دارد و اصلاً در چه مواردی است. مثلاً در قرآن کریم آمده است:
اَلزّانِیَهُ وَ الزّٰانی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما[۲]
زانی و زانیه را حد بزنید.
حال فرض کنید گروهی یک انتخابات راه انداختند و رأیگیری کردند بعد گفتند اکثریت مسلمین گفتند زنا اشکال ندارد. آیا این رأی و اجماع معتبر است؟ یا مثلاً در مورد دزدی و حد آن رأیگیری کنند بگویند با رأیگیری و اجماع آیۀ فَاقْطَعُوا اَیْدِیَهُما[۳] یعنی دست دزد را قطع کنید را کنار میگذاریم. آیا اصلاً چنین اجماعی صحیح است؟ پاسخ روشن است، نه اجماع و اکثریت که حتّی خود پیغمبر اکرم(ص) هم حق ندارد با کتاب خدا مخالفت کند و بر خلاف احکام آن عمل کند. فقهای شیعه اجماع را تنها بعنوان این که کاشف از قول معصوم است معتبر میدانند و حتّی قول معصوم هم تا آنجا حجّیّت دارد که با کتاب خدا مخالفت و تعارض نداشته باشد. در روایات هم آمده که اگر دیدید روایتی با آیۀ قرآن مخالف است آن روایت را اِضْرِبْهُ عَلَی الْجِدٰارِ به دیوار بزن و به آن روایت عمل نکن. بنابراین با اجماع مسلمین و اکثریت و این قبیل مسائل که نمیتوان احکام خدا را کنار گذاشت. لذا حضرت(س) میگوید شما اجماع در خیانت کردید بعد هم بجای این که مثلاً حدیثی جعل کنید که حداقل ظاهراً مخالف صریح قرآن نباشد آمدهاید حدیثی جعل کردهاید درست مخالف قرآن و آن را به پدر من نسبت دادهاید، یعنی یک حرف باطل و تهمت را به پیغمبر اکرم(ص) نسبت دادید و این خیانت دیگری است که شما غیر از آن جعل حدیث مرتکب شدید.
افشای سوابق خیانت غاصبان
* وَ هٰذٰا بَعْدَ وَفاتِهِ شَبیهٌ بِما بُغِی لَهُ مِنَ الْغَوائِلِ فی حَیٰاتِهِ
و این عمل خیانتی که شما بعد از وفات پیغمبر(ص) کردید نظیر همان غائلههایی است که در زمان حیات آن حضرت انجام دادید. این عبارت حضرت(س) روشن میکند که این کارها تازگی ندارد و این گروه قبلاً هم غائله میکردند، غائله نوعی از توطئه است یعنی شما قبلاً هم توطئه میکردید یعنی شما سابقهدار هستید و من شما را از قبل میشناسم. میدانید توطئههای بسیاری علیه پیغمبر(ص) صورت گرفت شاید آخرین آنها هم رم دادن مرکب ایشان بود که برخی در آن دست داشتند. بعد از اینکه حضرت پس از اشاره به این که شما را خوب میشناسم به پاسخ مطالب ابوبکر میپردازد و میفرماید:
* هٰذا کِتابُ اللّهِ حَکَماً عَدْلاً وَ ناطِقاً فَصْلاً یَقُولُ «یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ»[۴] «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»[۵]
این کتاب خداست که داوری عادلانه میکند و حق و باطل را از هم جدا میسازد. قرآن میفرماید: حضرت زکریا از خدا خواست فرزندی به من عطا کن که از من و آلیعقوب ارث ببرد و خداوند یحیی را عنایت کرد و در آیۀ دیگر میفرماید: و سلیمان از داود ارث برد.
تا اینجا حضرت(س) مسئلۀ میراث بردن فرزندان انبیاء از انبیاء را مطرح فرمود.
* فَبَیّنَ عَزَّ وَ جَلَّ فیما وَزَّعَ عَلَیْهَ مِنَ الْأَقْساطِ وَ شَرَّعَ مِنَ الْفَرائِضِ وَ الْمیراثِ وَ أباحَ مِنْ حَظِّ الذُّکْرانِ وَ الاناثِ ما أزاحَ بِهِ عِلَّهَ الْمُبْطِلینَ
و خداوند در قرآن ارث را توزیع و واجبات ارث و حدود میراث و سهم پسر و دختر را بیان فرموده است.
* وَ أزالَ التَّظَنّی وَ الشُّبُهاتِ فِی الْغابِرینَ
به طوری هم بیان فرموده که گمانها و شبهات افراد بیهودهگو و دروغگو را از بین برده است.
اشاره به اینکه آیات ارث به قدری واضح و بیان آن رساست که جایی برای ابهام باقی نگذاشته است و همین، کار شما را در جعل حدیث افشا میکند و جایی برای فتنه باقی نمیگذارد.
حضرت میفرماید: من از قرآن شاهد میآورم قرآن هم که صریحاً احکام را بیان کرده و شبهات کسانی مثل شما را که در آینده بخواهند در ذهنها ایجاد کنند زائل کرده است. بنابراین چرا با خیانت و جعل دروغ منکر قرآن شدهاید. البته دلیلش روشن است و علت یک چیز بیشتر نیست:
دلیل اصلی مخالفت با قرآن
* کَلاّ بَلْ سَوَّلَتُ لَکُمْ اَنْفُسُکُمْ اَمْراً
نه چنین است که میگویند، بلکه هواهای نفسانی بر شما غالب شده است.
* فَصَبْرٌ جَمیلٌ
پس باید صبر پسندیده پیشه کرد.
ببینید حضرت(س) چقدر زیبا ضمن استفاده از آیات سورۀ یوسف میفرماید شما که دست بردار نیستید پس ما باید صبر کنیم تا نزد خدا پسندیده باشد، طوری که نه ضربه به اسلام بخورد و نه ما کوتاه آمده باشیم. یعنی طوری صبر میکنیم که طبق وظیفۀ شرعیمان عمل کرده باشیم. اشاره به اینکه اوّلاً منشاء عمل شما دین و دلسوزی برای مسلمین و مصلحت آنان نبود بلکه حبّ جاه و ریاستطلبی شما بود.
ثانیاً شما دست بردار نیستید و قرآن هم در شما اثر ندارد.
ثالثاً ما هم به شما مقابله نمیکنیم و صبر پسندیده پیشه میکنیم.
رابعاً ما از تهمتی که به پیامبر میزنید و توجیهات شیطانی شما، به خداوند پناه میبریم.
* وَ اللّهُ الْمُسْتَعانُ عَلیٰ ما تَصِفُونَ[۶]
و خداوند در مقابل آنچه شما توصیف کردید به ما کمککننده است.
در اینجا حضرت زهرا(س) میگوید شما نه تنها ظلم کردید بلکه تهمت هم میزنید آن هم نه فقط به پدرم که به من هم تهمت میزنید، زیرا به من میگویید چیزی را در اختیار داشتهام که غصب بوده و ارث پدرم نبوده است و این آنجایی است که فقط خدا باید در مقابل این خیانتها و تهمتهای شما به ما کمک کند. آیهای را هم که حضرت(س) تلاوت میکند مربوط به حضرت یوسف است که نه تنها مظلوم واقع شد بلکه مورد تهمت هم قرار گرفت. حضرت زهرا(س) هم میگوید شما زیر پوشش دین و مقدّسبازی حق را پایمال میکنید و بعلاوه به من هم تهمت میزنید. امان از هنگامی که خلاف شرع را در قالب شرع جلوه دهند و متشرّع را خلافکار و برعکس، خلافکار را متشرّع جلوه دهند که در این صورت وَ عَلَی الإسْلامِ السَّلام.
سخن مجدّد ابوبکر
فَقالَ أَبُوبَکرٍ: صَدَقَ اللّهُ وَ رَسولُهُ[۷] وَ صَدَقَتْ اِبْنَتَهُ وَ أَنْتِ مَعْدَنُ الْحِکْمَهِ وَ مَوْطِنُ الْهُدیٰ وَ الرَّحْمَهِ وَ رُکْنُ الدِّینِ وَ عَیْنُ الْحُجَّهِ لاأَبْعَدُ صَوابِکِ وَ لاأَنْکِرُ خِطابِکِ
سپس ابوبکر گفت خدا و پیغمبرش راست گفتند و دختر پیغمبر هم راست گفت و تو ای دختر پیغمبر کانون حکمت، پایگاه هدایت، رکن دین و پیکرۀ حجّت خدایی. من نمیخواهم حق تو را از تو دور کنم و خطابهات را هم منکر نیستم.
چگونه میشود با مطالبی که بین حضرت(س) و ابوبکر مبادله شد این جمله را معنا کرد.
امّا گفتۀ الهی را حضرت(س) مطرح کرد و آن این که فرزندان انبیاء از انبیاء ارث میبرند و به طور کلّی منسوبین مؤمنین از یکدیگر ارث میبرند و امّا آنچه را ابوبکر به پیغمبر(ص) نسبت داد حدیثی بود که فرزندان انبیاء از انبیاء ارث نمیبرند و امّا آنچه حضرت(س) گفت همان چیزی بود که در کتاب اللّه یعنی قرآن بود. حال چطور ابوبکر میگوید هم خدا راست گفت هم پیغمبر(ص) و هم حضرت زهرا(س)؟ چون اگر خداوند راست میگوید که فرزندان انبیاء ارث میبرند پس طبق نقل ابوبکر در آن حدیث مجعول پیغمبر(ص) نعوذ باللّه دروغ گفته که فرزندان انبیاء ارث نمیبرند، و اگر آنچه را که ابوبکر از پیغمبر(ص) نقل کرده است راست است پس کتاب خدا نعوذ باللّه دروغ است و اگر حضرت زهرا(س) که فرموده من هم ارث میبرم راست گفته پس آنچه ابوبکر به پیغمبر نسبت داده دروغ است.
بنابراین در هر صورت ثابت میشود که این ابوبکر است که دروغ میگوید نه خداوند و نه پیغمبر(ص) و نه حضرت زهرا(س). و از جمله همین جملۀ ابوبکر که میگوید صَدَقَ اللّهُ وَ رَسولُهُ[۸] وَ صَدَقَتْ اِبْنَتَهُ دروغ است. چون اجزای آن بنا بر ادعاهای خود ابوبکر با هم سازگار نیستند پس معلوم میشود ابوبکر به همین جملۀ خودش هم باور نداشته و دروغ گفته است.
دقت کنید اولاً ابوبکر باز هم نمیتواند کوچکترین خدشهای به شخصیت و سخنان حضرت(س) وارد کند، زیرا شخصیت حضرت زهرا(س) آن قدر عظیم بود که کسی جرأت نداشت او را انکار کند، از طرفی هم ابوبکر گیر کرده که چه کار کند؟ نه میتواند بصراحت منکر قرآن شود نه میتواند جواب استدلالهای حضرت(س) را بدهد. بنابراین سعی میکند راه گریزی پیدا کند و میگوید:
تقصیرها را به گردن مردم انداختن
* هوُلاءِ الْمُسْلِمُونَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ، قَلِّدُونی مٰا تَقَلَّدْتُ وَ بِاِتِّفاقٍ مِنْهُمْ أَخَذْتُ ما أَخَذْتُ غَیْرَ مُکٰابِرٍ وَ لاْمُسْتَبِدٍّ وَ لامُسْتَأثِرٍ وَ هُمْ بِذلِکَ شُهُودٌ
ابوبکر میگوید: این مسلمانها حَکَم باشند بین من و تو و شاهد میان ما باشند. اینها آمدند قلادۀ خلافت را به گردن من افکندند. و با اتّفاق مردم گرفتم آنچه را گرفتم نه از روی خودبزرگبینی و تکبّر و استبداد و حبّ جاه و هوای نفس و مقدّم داشتن خود بر دیگران و خود این مردم هم بر این مطلب شاهدند. در اینجا دو نکته قابل تأمل است:
اوّل ـ بحث ابوبکر با حضرت زهرا(س) در مورد فدک بود. اجماع مسلمین هم که در مورد غصب فدک نبود، پس ابوبکر در واقع میگوید مسلمین در خلافت من اجماع کردند، پیغمبر هم گفته است هر کس خلیفه است باید اموال خلیفۀ بعدی را در دست بگیرد پس من هم فدک را گرفتم و لذا اجماع مسلمین در مسئلۀ خلافت را با واسطه قرار دادن آن حدیث مجعول به مسئلۀ فدک سرایت داده و با یک استدلال ظاهری غصب فدک را به اجماع مسلمین نسبت داده است. در حالی که همان حدیث که واسطه در این استدلال است مورد انکار حضرت زهرا(س) قرار گرفت و این نتیجهگیری ابوبکر خود مغلطهای بیش نیست.
دوّم ـ در اینجا باز هم ابوبکر میان دعوا نرخ تعیین میکند و میخواهد پایۀ خلافت خودش را محکم کند. در این عبارت ابوبکر سعی میکند به آن جملۀ حضرت زهرا(س) که از آیۀ سورۀ یوسف استفاده کرد و گفت بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ اَنْفُسُکُمْ یعنی نفستان شما را گمراه کرد پاسخ دهد، لذا میگوید من که دنبال جاهطلبی نبودم، این مردم خلافت را گردن من گذاشتند و من با نظر و اتّفاق آنان فدک یا خلافت را گرفتم. در اینجا او از روشی استفاده میکند که امروز هم رایج است، یعنی گاه بعضی میخواهند خلاف حکم خدا و حکم کتاب خدا عمل کنند به اصطلاح امروزی توپ را از زمین خود خارج میکنند و به زمین مردم میاندازند و میگویند مردم این طور خواستند یا رأی مردم بود. ما بر اساس دمکراسی عمل کردیم و مردم هم رأی دادند که خلاف حکم خدا اجرا شود! اینجا هم ابوبکر میگوید من قبول دارم سخنان تو همه درست است، امّا چون مردم از من خواستند و حکومت را گردن من گذاشتند من هم عمل کردم. البته این حرف او هم صادقانه نیست زیرا مردم هرگز رأی به او ندادند بلکه فقط پنج نفر در سقیفه جمع شدند و در مورد همه چیز تصمیمگیری کردند بعد هم با تهدید و تطمیع و… از مردم بیعت گرفتند.[۹]
[۱]. نمل /۱۶٫
[۲]. نور /۲٫
[۳]. مائده /۳۸٫
[۴]. مریم /۶٫
[۵]. نمل /۱۶٫
[۶]. یوسف /۱۹٫
[۷]. نسخۀ دیگر: و صدق رسول.
[۸]. نسخۀ دیگر: و صدق رسول.
[۹]. دقت کنید، ابوبکر پای مردم را به دروغ به وسط کشید. امّا بر فرض که همۀ مردم هم گفته باشند، آدمی باید به حُکم خدا عمل کند نه به حُکم مردم. در یک جمله باید گفت زهرا(س) خداسالاری را مطرح میکند و ابوبکر مردمسالاری را، زهرا (س) خدا محوری و آیات و نص صریح قرآن را مطرح میکند و ابوبکر مردممحوری را.
بازدیدها: ۲۱۴