روضه شب دوم(استاد انصاریان)

بازدید: 768 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فیش مرثیه

 

شب  دوم محرم

استاد  شیخ حسین انصاریان

@fishemenbar ایتا وسروش

عرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir

بارگشایید شهیدانِ عشق

کعبه همین جاست در ایمانِ عشق

رونق دِیرُ و حرم از کربلاست

جلوۀ باغِ ارم از کربلاست

طوف گهِ عرش برین کربلاست

مهبطِ جبریل امین کربلاست

کرب و بلا درس وفا میدهد

تربت عشق است و شفا میدهد …

گفت : بزنید خیمه ها رو ، زینب کبری اومد جلو گفت حسین جان ! این جا وقتی رسیدیم ، یه سرزمینیِ که تمامِ وجود منو از هول ، ترس ، اضطراب ، وحشت پرکرده … پیاده شیم بمونیم … ؟ خیلی زمین عجیبیه … امام فرمودند :خواهر ! من ، با بابام ، با برادرم ، تو مسیرِ جنگ صفین از این جا عبور اومدیم بکنیم ، بابام گفت پیاده شو ، لشکر پیاده شد … برادرم ، خواهر جان ! چهار زانو نشسته بود ، بابام اومد ، سرشو گذاشت رو دامن امام حسن ، خوابش برد . *داره برای زینب میگه *

یک ساعت بابام رو دامن امام مجتبی ، خواهر خوابید . کم کم بیدار شد ، سرشو از روی دامن که بلند کرد ، نشست . «فَبَکی بُکائاََ» چه گریه ای کرد خواهر ! … مگه حالا گریه مهلت میداد به بابا …

برادرم امام مجتبی گفت : بابا این چه نوع گریه ایه؟! این گریه دل سنگُ آب میکنه … قلب ماهارو داره آتیش میزنه …

فرمود : حسن جان ! من تو خواب دیدم این منطقه یه دریایِ خونِ … داشتم به دقت این دریا رو نگاه میکردم،حسن جان … دیدم حسین تو خون ها داره دست و پا میزنه …*آی حسین جان ….

حسن جان ! دیدم حسینم استغاثه داره میکنه … (استغاثه یعنی فریاد خواهی …) یعنی تو این دریای خون داره میگه : «هَل مِن ناصر یَنصُرنی ؟ هَل مِن مُعین یُعینُنی؟ هَل مِن ذاب یَذب عَن حرمِ رَسولِ الله ؟ » بیدارشدم … اما صحبتایِ زینب ادامه پیدا کرد …

ای مرا دلبرُ دلدار،بیا برگردیم …

خیمه برپا مکن اینجا بیا برگردیم …

دم به دم دشمنِ خون خوارتری می آید

تا که فرصت بود ای یار بیا برگردیم …

این جا هی گفت بیا برگردیم و نشد … اما روز یازدهم … !

حسینِ من به خودت قسم ، دلم نمیخواد برم … تو که هشت روز پیش میگفتی بیا بریم … به خودت قسم ، دلم نمی خواد برم … می خوام اینقدر پیشت بمونم،تو گودال گریه کنم تا بمیرم … بدنم بیفته کنار تو …

نمی خوام برم ؛ اما دارن مارو می برن … این مضمون مال یه شاعر آذریِ :دارن مارو میبرن ، یه لحظه حسینِ من بلند شو با این دو تا دستِ بریده ات برایِ من دعا کن که من با این زن و بچه سالم به شام برسم … یه کسی به این شاعر گفت : اشتباه شعر نگفتی؟! دو تا دست بریده مال قمر بنی هاشمِ، گفت :نه اشتباه نکردم. به برادرم گفتم : با دو تا دست بریده ات منو دعا کن؛ مگه نشنیدی زینب کنار بدن رو به پیغمبر کرد «صَلی الله علیک یا رسول الله ، مَلیکُ السما ء،هذا حُسینک مُرمل بِالدِماء، مُقَطعُ الاعضاء … »

حسین ……

 دانلود صوت (سبک)

بازدیدها: ۷۵۰

ادامه مطلب