بسم الله الرحمن الرحیم
فیش منبر
شرح خطبه فدکیه
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی
کانال فیش منبرومرثیه درایتا
عرضه در سایت طلبه یار = https://www.talabeyar.ir
جلسه هفدهم
شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،
الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محّمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه
الله علی اعدائهم اجمعین.
اتمام حجّت حضرت زهرا(س) با مردم
حضرت زهرا(س) که دید ابوبکر همۀ تقصیرها را به گردن مردم انداخته است رو به حاضران میکند و میفرماید:
* فَالْتَفَتَتْ فاطِمَهُ(س) إلَی النّاسِ وَ قالَتْ: مَعاشِرَ النّاسَ الْمُسْرِعَهِ إلی قیلِ الْباطِلِ الْمُغْضِیَهِ عَلَی الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ أفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها[۱] کَلا بَلْ رٰانَ عَلی قُلُوبِکُمْ ما أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ فَأَخَذَ بِسَمْعِکُمْ وَ أَبْصارِکُمْ وَ لَبِئْسَ ما تَأَوَّلْتُمْ وَ ساءَ ما بِهِ أَشَرْتُمْ وَ شَرَّ ما مِنْهُ اعْتَضْتُمْ لَتَجِدُنَّ وَ اللّهِ مَحْمِلَهُ ثَقیلاً وَ غِبَّهُ وَبیلاً إذا کُشِفَ لَکُمْ الْغِطاءُ وَ بانَ ماوَراءَهُ الضَّراءُ وَ بَدالَکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَحْتَسِبُونَ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ[۲]
پس حضرت فاطمه(س) رو کرد به مردم و فرمود: ای مسلمانانی که خیلی سریع به طرف گفتههای باطل رفتید و در مقابل کار زشتی که زیانبار است، چشم خود را بر هم گذاشتند، آیا در قران تدبّر نمیکنید یا آن که بر دلهای شما قفل زده شده؟ بلکه این کارهای زشت شماست که سبب شد دلهای شما را زنگار بگیرد چشم و گوش شما بسته شود. تأویل بدی کردید و آنچه در عوض گرفتید شرّ است. بخدا سوگند بار سنگینی را به دوش گرفتید و عاقبت آن وخیم است زمانی که پردهها کنار رود، آن وقت سختیهای پشت پرده ظاهر میشود و از ناحیۀ پروردگار چیزهایی بر شما روی میکند که گمانش را هم نمیبردید در آنجاست که زیانکار آنهایی بودند که راه باطل را طی کردند.
با توجه به این که ابوبکر توپ را به زمین مردم انداخت و در آن مجلس هم کسی انکار نکرد و همه سکوت کردند پس جا داشت که حضرت مخاطب خود را مردم قرار دهد و به آنها خطاب کند.
در این قسمت حضرت زهرا(س) به چند نکته اشاره میفرمایند. اوّل آنکه چون ابوبکر مردم و نظر مردم را دلیل و عامل غصب خلافت و فدک مطرح کرد حضرت به مردم رو میکند و میگوید این شخص دارد گناه را به گردن شما میاندازد، پس شما مردم تهمتی باطل را که به پدر من زد قبول کردید و اعتراض نکردید و سپس از آیۀ قرآن استفاده میکند و میفرماید آیا در قرآن تدبّر و دقّت نمیکنید یا این که دقّت میکنید امّا چیزی نمیفهمید؟ یعنی یا تو به خورشید نگاه نمیکنی یا این که کور هستی که نور روشن آن را نمیبینی. ببینید چقدر مستدل بحث میکند و میگوید یا شما به قرآن توجه نکردهاید که مقصّرید یا این که توجّه کردهاید و درنمییابید پس باز هم مقصّرید، راه سوّمی هم نیست، این روش هم منطقی است هم مستند به آیات قرآن. در تاریخ آمده که همین حضرت زهرا(س) در پاسخ به سؤالات فضّه نیز تماماً از آیات قرآن استفاده کرد و این نتیجۀ نفوذ کلام الهی در پیکرۀ ایشان است. به هر حال حضرت مردم را در حصر قرار میدهد که یا اصلاً در قرآن تدبّر نمیکنید و یا بر قلبهای شما قفل زده شده و نتیجۀ هر دو وضع روشن است، یعنی اگر در قرآن تدبر کرده بودید که تکلیف خلافت و ارث هر دو برای شما روشن میشد. بعد خود حضرت از قرآن کریم پاسخ میدهد که شما همان دومی هستید یعنی اعمال زشت شما باعث شده که گوش و چشم شما حرف حق را نمیپذیرد و از هم تشخیص نمیدهد و قلبهای شما را زنگار گرفته است، و این اشاره به آثار وضعی گناه در باطن انسان است. این یک مسئلۀ مهم است و خدا نیاورد آن روز را که مسلمانی قرآن بخواند امّا از معارف آن بیبهره بماند، یا نعوذ بالله در جهت مخالف قرآن حرکت کند. سپس حضرت میفرماید شما مردم کار بدی کردید که به نام اسلام، اسلام را کوبیدید و آن را از مسیر اصلیاش منحرف کردید. آنچه شما کردید بد است و بد بادا آنچه شما به آن اشاره کردید. یعنی عاقبت کار شما به بد جایی منتهی شده که به نام اسلام، اسلام را از مسیر خود منحرف کردن و دین را از بین بردن است. منظور حضرت از اشارۀ مردم همان سکوت آنها در مجلس است که ای مردم شما با همین سکوتتان و هیچ نگفتنتان عملاً حرفهای این گروه غاصب را تأیید میکنید، امّا بدانید آنچه در عوض این سکوت و قبولتان گرفتید بد است. یعنی شما در مقابل این سکوتتان این حقالسّکوت را گرفتهاید که زندگیتان راحت و بیدردسر باشد چون راه دفاع از حق مبارزه دارد، زخم جراحت و کشته شدن دارد، از بین رفتن زندگی دارد امّا شما زندگی راحت را در مقابل سکوتتان گرفتید ولی بخدا که بار سنگینی بر دوش خود نهادید، باری که عاقبت وخیمی در قیامت دارد، امّا این حقیقت روزی بر شما فاش میشود که پردهها کنار رود و سختیهای پشت پرده بر شما ظاهر گردد. و چیزهایی از ناحیه خدا بر شما وارد شود که اصلاً گمان نمیکردید و احتمال نمیدادید و در آنجا فقط صاحبان باطل زیان میکنند. آنجا خواهید فهمید که این زندگی چند روزه و چند لحظهای دنیا ارزش آن را نداشت که حق را پایمال کنید و مسیر شیطانی را به جای مسیر الهی برای خود و همگان انتخاب کنید، میفهمید که این راحتطلبیها ارزش نداشت.
بازگشت حضرت(س) به خانه و گفتگو با علی(ع)
پس از اتمام این سخنان حضرت زهرا(س) به خانه بازگشت در روایت آمده است:
* ثُمَّ انْکَفَأَتْ(س) وَ أَمیرُالْمُؤمِنینَ(ع) یَتَوَقَّعُ رُجُوعَها إِلَیْهِ
سپس حضرت زهرا(س) به خانه بازگشت در حالی که امیرالمؤمنین(ع) انتظار بازگشت او را میکشید.
* وَ یَتَطَلَّعُ طُلُوعَهٰا عَلَیْهِ
و علی(ع) چشم به راه حضرت بود. تطلّع یعنی سرکشیدن یعنی حضرت علی(ع) دائماً از در خانه سرمیکشید تا ببیند زهرا(س) کی میآید یعنی دلواپس بود، شاید هم نگران بود که نکند این جماعت دوباره صدمهای به زهرا(س) بزنند.
* فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدّارُ قالَتْ لِأمیرِ الْمُؤْمِنینَ(ع): یَابْنَ أَبی طالِبٍ: اشْتَمَلْتَ شِمْلَهَ الْجَنینِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَهَ الظَّنینِ
وقتی حضرت زهرا وارد خانه شد رو به علی(ع) کرد وگفت آیا مانند یک طفل در رحم، کُنجی نشستهای و مثل افراد متّهم در یک گوشه جای گرفتهای؟
شاید این تشبیه حضرت زهرا(س) به این جهت باشد که وقتی وارد خانه شده دیده که علی(ع) گوشۀ خانه نشسته و زانوی غم بغل گرفته مثل بچهای که در رَحِم مادر است. شاید حضرت(س) میخواهد بگوید تو همان بچۀ اسلام هستی که همینطور باید بنشینی و هیچ تکان هم نخوری چون اگر تکان بخوری رحم پاره میشود و به مادر لطمه میخورد یعنی ناچاری که صبر کنی تا اسلام صدمه نبیند.
* نَقَضْتَ قادِمَهَ الْأَجْدَلِ فَخانَکَ رِیشُ الْأَعْزَلِ
تو کسی بودی که بالهای باز شکاری را درهم میکوبیدی، حالا این کسانی که بیسلاح هم هستند به تو خیانت میکنند. قادمه آن پر جلوی باز شکاری است که خیلی هم قوی است. اجدل هم باز شکاری را میگویند. اعزل هم به شخص بیسلاح میگویند.
حضرت زهرا(س) میفرماید تو کسی بودی که قهرمانان عرب مثل عمرو بن عبدودها را از بین بردی، حال کار به جایی رسیده چند آدم ضعیف با هو و جنجال به تو خیانت میکنند.
* هذَا ابْنُ أبی قُحافَهَ، یَبْتَزُّنی نَحیلَهَ أبی وَ بُلْغَهَ ابْنَی لَقَدْ أَجْهَدَ[۳] فی خِصامی وَ اَلْفَیْتُهُ أَلَدَّ فی کَلامی حَتّی حَبَسَتْنی قَیْلَهُ نَصْرَها وَ الْمُهاجِرَهُ وَصْلَها وَ غَضَّتِ الْجَماعَهُ دُونی طَرْفَها فَلا دافِعَ وَ لا مانِعَ خَرَجْتُ کاظِمَهً وَ عُدْتُ راغِمَهً أَضْرَعْتَ خَدَّکَ یَوْمَ أَضَعْتَ حَدَّکَ وَ افْتَرَسْتَ الذِئابِ وَ افْتَرشْتَ التُّرابَ ماکَفَفْتَ قائِلاً وَ لاأَغْنَیْتَ قائِلاً أَوْ باطِلاً وَ لاخِیار لی! لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هُنَیَّتی
این پسر ابوقحافه است که عطیۀ پدرم و وسیلۀ فرزندانم را از من ربود، کوشش کرد با من دشمنی کند و او را در مکالمهای که با من داشت دشمنترین و لجبازترین دشمنانم یافتم تا جایی که فرزندان قیله یعنی انصار از حمایت من دریغ کردند و مهاجرین هم خویشاوندی و کمکشان را از من بازداشتند و دیگران هم چشم خود را بستند، نه کسی از من دفاع کرد و نه کسی مانع از ظلم شد. از خانه که بیرون رفتم بغض گلویم را گرفته بود وقتی از مسجد بازگشتم خوار برگشتم. ای علی(ع) از روزی که تندی شمشیرت را از بین بردی صورت خودت را هم ذلیل کردی تو کسی بودی که گرگها را از هم میدریدی حالا خاکنشین شدهای[۴]، تو چرا جلوی این حرفهای باطل را نمیگیری و هیچ کار مؤثری برای دفع فتنه انجام نمیدهی، و من اختیاری از خود ندارم. کاش قبل از این مرده بودم و وضع تو را نمیدیدم. در اینجا لحن حضرت زهرا(س) عوض میشود زیرا میبیند دل علی(ع) را به درد آورده است میفرماید:
* عَذیری اللّهُ مِنْهُ عادِیاً وَ مِنْکَ حامِیاً، وَیْلای فی کُلِّ شارِقٍ وَیْلای فی کُلِّ غارِبٍ
خدایا عذر مرا بپذیر که علی در مواردی ظلمها را از من دور کرده و از من حمایت کرده، وای بر زهرا در هر صبحدمی و وای بر من در هر شبانگاهی، این اوج مظلومیت حضرت زهرا(س) را میرساند.
* ماتَ الْعَمَدُ وَ وَهَنَ الْعَضُدُ
تکیه گاه ما مُرد و بازوی ما سُست شد.
در برخی نسخهها عُمُد جمع عمود به معنی تکیهگاه آمده است.
* شَکْوای إلیٰ أَبی وَ عَدْوای إِلی رَبّی
شکایتم را به پدرم و عرض حالم را به پروردگارم ارائه میدهم.
* اَللّهُمَّ أَنْتَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَ حَوْلاً
پروردگارا تو از نظر قدرت از اینها نیرومندتر و قویتر هستی.
* وَ أَشَدُّ بَأْسا وَ تَنْکیلاً
و عذاب و انتقام تو از دیگران شدیدتر است.
تسلّی دادن حضرت علی(ع) به حضرت زهرا(س)
* فَقالَ أَمیرُالْمُؤمنینَ(ع): لاوَیْلَ لَکِ بَلِ الْوَیْلُ لِشانِئِکِ. ثُمَّ نَهْنِهی عَنْ وَجْدِکِ یَا ابْنَهَ الصَّفْوَهِ وَ بَقِیَّهِ النُّبُوَّهِ، فَمٰا وَنَیْتُ عَنْ دینی وَ لا أَخْطَأْتُ مَقْدُوری فَاِنْ کُنْتِ تُریدینَ الْبُلْغَهَ فَرِزْقُکِ مَضْمُونٌ وَ کَفیلُکِ مَأْمُونٌ وَ ما اُعِدَّ لَکِ أفْضَلُ مِمّٰا قُطِعَ عَنْکِ، فَاحْتَسِبِی اللّهَ
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: وای بر تو نیست بلکه وای بر کسی است که به تو بغض دارد و با تو به بدی رفتار میکند. خود را از خشم باز دار، ای دختر پیغمبر برگزیده و ای یادگار نبوّت. در دینم عجز نشان ندادم و از آنچه بر آن توانایی داشتم کوتاهی نکردم، اگر به اندازۀ کفاف میخواهی روزی تو ضمانت شده است و متکفّل آن هم امین است و آنچه برای تو مهیّا شده بهتر از آن است که از تو منع شده. پس به حساب خدا قرار ده.
* فَقالَتْ(س): «حَسْبِی اللّهُ» وَ اَمْسَکَتْ.
در اینجا حضرت(س) فرمود: خدا برای من کافی است. و دیگر چیزی نگفت. در روایت است که ضمن صحبتهای زهرا(س) صدای مؤذن بلند شد که در مسجد پیغمبر(ص) اذان میگفت و شهادت به وحدانیت و بعد شهادت به رسالت محمد(ص) در اینجا بود که علی(ع) سرش را بلند کرد و به چهرۀ زهرا(س) نگاه کرد و گفت من فرق نکردهام من همان هستم که در جبهههای جنگ مبارزه میکرد امّا آیا دلت میخواهد دیگر این شهادت به رسالت پیغمبر را نه تو بشنوی و نه دیگران در طول تاریخ بشنوند؟ یعنی اگر من قیام کنم اسلام ضربه میخورد و چیزی از آن باقی نمیماند. من باید حساب کار را تا قیامت بکنم و مصلحت اسلام را در نظر بگیرم. اینجا بود که حضرت زهرا گفت: حالا دیگر من هم صبر میکنم برای اینکه اسلام و رسالت پیامبر در طول تاریخ باقی بماند پس ما اهلبیت با همۀ این فشارها باز هم صبر میکنیم.
این نکته را هم اینجا بگویم که بعضی افراد که مطلب را درست نفهمیدهاند فکر میکنند حضرت زهرا(س) نعوذ باللّه به علی(ع) تندی کرد. اصلاً این طور نیست بلکه حضرت زهرا که میداند در طول تاریخ این نوع سؤالات مطرح است این مسائل را مطرح میکند تا پاسخ شوهرش بیان شود و در طول تاریخ برای من و تو سؤالی باقی نماند نه اینکه حضرت زهرا(س) نسبت به صبر و سکوت حضرت علی(ع) اشکال و شبههای داشته باشد.
* * *
بحمداللّه شرح مختصر خطبۀ حضرت زهرا(س) به پایان رسید، هر چند بسیاری از مطالب آن ناگفته ماند یا به طور مختصر گفته شد. امّا نکتۀ آخری که باید تذکر دهم این است که همۀ این مباحث مقدمهای است برای نیل انسان به هدف از خلقت یعنی آدم شدن، مکتب آدمساز، تنها مکتب اهلبیت است و غیر از راه آنان راهی نیست، والا چند متر زمین و حتّی خلافت هم فینفسه برای آنان پوچ است، اصلاً ساحت مقدّس آنان بری و منزّه است از این که به فکر این چیزها باشند، امّا مسئله چیز دیگری بود. اگر خلافت غصب نمیشد و اسلام در مسیر صحیح خود که خدا تعیین کرده بود پیش میرفت بشریت در رسیدن به هدف خلقت موفق میشد. امّا با این انحرافات، راه بشر به سوی خدا گرفته شد زیرا بدون علی و آلعلی(ع) کسی به خدا نمیرسد و این حقیقت را حضرت زهرا(س) میدانست که چنین از حق و حقیقت دفاع کرد و حقایق را برای ثبت در تاریخ در این خطبه بیان فرمود.
و صلّی اللّه علی محمّد و آلمحمّد.
[۱]. محمّد /۲۴٫
[۲]. غافر /۷۸٫
[۳]. نسخۀ دیگر: اجهر.
[۴]. در برخی از نسخهها آمده است: وَ افْتَرَسْتَ الذِئابَ وَ افْتَرسَکَ الذُبابَ یعنی تو گرگها را میدریدی و امروز مگسها تو را میدرند
بازدیدها: ۲۶۶